این روزها حتی اگر یک ورزشکار درجه چندم ایران هم به کشور دیگری مهاجرت کند خبرش در سراسر جهان پخش می شود و همه ازاین اتفاق مطلع می شوند اما سوال اینجاست اگر هواپیمای اوکراینی سقوط نکرده بود کسی مطلع می شد این تعداد نخبه علمی کشور سال ها است که ایران را ترک کرده اند و برای زندگی یا ادامه تحصیل به کشوری دیگر رفته اند؟ قطعا نه. فرق بین یک نخبه علمی و یک نخبه ورزشی چیست؟ کشور برای توسعه و رسیدن به اهدافش دقیقا به کدام نخبه نیاز بیشتری دارد؟
این انتخاب ما در این سال ها بوده که برای نشان دادن توسعه، قدرت و توانمندی مان در عرصه ملی و بین المللی به ورزش بیش از حد بها بدهیم. درخشش ورزشکاران ما در المپیک و بازی های آسیایی و دیگر رویدادهای مهم ورزشی بیشترین بازدید را در عرصه بین المللی دارد و هرچقدر نتایج بهتر، ویترین رشد و توسعه کشور رنگین تر. اینکه جامعه جهانی شاهد مدال آوری و به اهتزاز درآمدن پرچم کشورمان در دنیا باشد انقدر دلچسب است که باعث توجه زیاد ما به ورزش شده و از دیگر سو همین امر باعث توجه کمتر به دیگر نخبه ها شود.
این اتفاق تاثیرات زیادی بر روند حرکتی جامعه گذاشته است. حالا در شرایطی که جنگ تمام عیار وجود دارد و کشور تحت شدیدترین فشارها قرار گرفته، باید همه کنار هم باشند و بجنگند اما آنکه برای توسعه کشورش سال ها درس خواند و آماده بود، رفته و آنکه سال ها مورد توجه کشورش بوده، تاب و تحمل جنگ را ندارد و بعد از سال ها هزینه به راحتی پشت به پرچم می کند و دیار دیگری برای خود برمی گزیند؛ گویی وطن هتل است که اگر خدماتش کم شد آن را عوض کنی. چرا این اتفاق افتاده؟ چون توجه و لطف به مرز وظیفه رسیده و آنها نمی توانند چیزی کمتر از شرایط گذشته را تحمل کنند. از آن طرف هم دیگر نخبه ها نیز چون دیده نشده اند رفته اند.
اما این انتخاب ما بوده. در تمام این سال ها ورزش اولویت بوده و هست. با رشد تکنولوژی و آمدن فضای مجازی قدرت مطالبه گری ورزشکاران بیشتر شده و زیاده خواهی نیز سرعت بیشتری گرفت. این دیگر تاثیرات توجه بیش از حد به یک قشر است. کوچکترین تشر با واکنشی شدید توسط ورزشکار در فضای مجازی روبه رو می شود و این اتفاق چیزی نیست جز ضربه خوردن ویترین رنگارنگ کشور در مجامع جهانی.
این انتخاب ما بوده. پس باید ورزشکار راضی باشد. همیشه حق با ورزشکار است و ورزشکاری که مدال مهم تر بگیرد حق بیشتری هم دارد و می تواند با کوچکترین اعتراض همه چیز را خراب کند اما آنکه در المپیاد فیزیک و شیمی نفر اول جهان شده اهمیتی ندارد. حالا در بهترین دانشگاه جهان هم درس بخواند و در کشوری دیگر هم زندگی کند. چه اهمیتی دارد؟
این انتخاب ما بوده. برای همین است که اکنون همه مردم تعداد ورزشکاران مهاجرت کرده را به اسم و چهره می شناسند اما نمی دانند هر سال چند دانشجوی ایرانی برای ادامه تحصیل یا زندگی به کشورهای دیگر می روند. جالب آنکه حتی رسانه های خارجی هم به رفتن نخبه ها اهمیت نمی دهند. اهمیت نمی دهند چون آنها مهم نبوده و نیستند. ویترین ایران ورزش است پس اگر می خواهید ایران را خراب کنید ویترینش را نشانه بگیرید.
این انتخاب ما بوده. اما اکنون می توان انتخاب را عوض کرد یا آن را تغییر داد. به نظر می رسد در شرایط کنونی تنها 2 راه پیش روی ما قرار دارد. یا مثل همیشه باشیم و اولویتمان ورزش باشد چون بیشتر دیده می شود و مردم به آن توجه می کنند که در اینصورت باید بنشینیم و مهاجرت ورزشکاران دیگری را ببینیم. مهاجرانی که از امروز بلیت هایشان را گرفته اند و بعد از المپیک توکیو بدون خداحافظی می روند. یا اینکه فضایی به وجود بیاوریم که نخبه های کشور همه باهم و کنار هم و در یک شرایط بمانند و برای ایران زندگی کنند.
امروز باید قبول کنیم که کشور ویترین های دیگری هم برای نشان دادن رشد و توسعه خود دارد و اگر یک مدال المپیکمان هم از دست رفت عیبی ندارد. قطعا نباید بگوییم بگذارید بروند، رفتند که رفتند. خیر، اتفاقا نباید اجازه رفتن بدهیم اما نه فقط به ورزشکاران بلکه به همه نخبه های کشور. حفظ این سرمایه ها با ساخت ترانه در فرودگاه امام و فریاد زدن "به دلتنگیش نمی ارزه" کارساز نیست بلکه باید عمل کرد. سرباز واقعی وقتی جانش را می گذارد که ببیند دیده می شود، اهمیت دارد و تاثیرگذار است نه اینکه بود و نبودش تفاوتی ندارد.
عنایت حسینیان