به طور مداوم خلایی را در زندگی احساس می کنیم . خلایی که از نوعی حس غربت به جامعه ورزش فعلی ناشی می شود. ساز و کار به گونه ای پیش می رود که گویی همه دارند قلع و قمع شوند و هیچکس جز جمع دوستان باقی نمانده است. هیجانی در ما شکل گرفته: آرزوی غیر عاقلانه بازگشت به عقب و یا بر عکس، آرزوی سریعتر ساختن گردش عقربه های زمان تا شاید راهی به رهایی بیابیم.
در این اثنی که در آرزوی فرا رسیدن انتخابات 1400 بودیم کرونا فرا رسید و ما را منفعل تر، بی رمق تر و نا امیدتر از همیشه ساخت. البته در شرایط کنونی جز از بحران شیوع کورونا نوشتن کاری بیهوده به نظر می رسد، اما ما این حس را بیش از سه سال است که داریم.
صادقانه بگویم که قطار ورزش ایران به بی راهه می رود. معاونان و مدیران وزارتخانه چون مدیر شایسته ای در راس خود نمی بینند در ورزش جولان می دهند. از همگانی تا تنیس، اتومبیلرانی تا دومیدانی و مجموعه انقلاب و استقلال و پرسپولیس جولانگاه این مدیران و دوستانشان شده است. داورزنی که هر سمت و جایگاهی را اراده کند فردا از آن او می شود. ناظمی و اسبقیان انتخاباتی را نبوده که در آن شرکت نکنند. ناظمی که به پشتوانه همشهری خود جناب جهانگیری مدت هاست که خود را در ورزش حفظ کرده ریاست فدراسیون را در کارنامه خود کم می بیند جایگاهی که می تواند او را در ورزش حفظ کند.
از طرف دیگر این حجم از سرپرستی در فدراسیون های ورزشی بی سابقه است. اهل ورزش می دانند که سرپرستی خلاصه می شود در بذل و بخشش و نابودی دارایی های یک فدراسیون جهت جلب نظر اعضا و هیئت ها و به عبارت دیگر دخالت رسمی دولت(وزارت ورزش) در امور فدراسیون ها.
پیش از این که خبری از کرونا باشد آن هنگام که اوضاع بر وفق مراد بود، دولت و مجلس بی تفاوت نسبت به اتفاقات ورزش بی تفاوت بودند. و حالا که کورونا همه چیز را تحت الشعاع خود قرار داده انتظار روی دادن اتفاقی ساده انگاری است.
خوب است در این روزها که خانه نشین شده ایم و تمام رویدادهای ورزشی هم تعطیل شده، بازنگری نسبت به اتفاقات و رویدادهای سال های اخیر در ورزش داشته باشیم. ارزیابی کنیم که کجا بودیم، به کجا می رویم و چه به روزمان آمده است.
در آرزوی گذر عقربه های ساعت بسر بریم و یا اینکه به عقب بازگردیم. مسلما هرکدام که رخ دهد از وضع موجود بهتر است.