یکی از مهمترین مشکلات فدراسیون های ورزشی، رویکرد متفاوت مدیران در پیش و پس انتخابات نسبت به افراد (اعم از ورزشکار، پیشکسوت، مربی و سایر چهرههای سرشناس آن رشته) است. در هنگام سرپرستی و یا پیش از برگزاری انتخابات صحبت از حفظ، به کارگیری و استفاده از نظرات، دانش و تجربه همه نفرات است اما هنگامی که بر صندلی ریاست تکیه می زنند این منابع به تعداد اندکی فرو کاسته و رفتارشان دگرگون می شود.
برای روشن شدن موضوع، رفتار برخی از روسای فدراسیون ها را در نظر آورید. آنان سایه های سنگینی را در اطراف خود حس می کنند. از طرف دیگر کسانی را هم می خواهند روی کار بیاورند که در زمان انتخابات حمایتشان کرده اند لذا مجبور به حذف می شوند. آشوری دبیر اسبق فدراسیون کاراته از این دسته از نفرات است. مدیری که تصمیم به حذف چنین افرادی می گیرد باید بداند که امثال آشوری هم بیکار نمی نشینند و دست از تلاش بر نمی دارند. حذف افراد شناخته شده بهای گزافی دارد که برخی مدیران توان غلبه بر آن را دارند و برخی هم ناچار به همکاری و برگزاری نشست دوستانه می شوند.
برای مثال پولادگر سال هاست که ریاست فدراسیون تکواندو را بر عهده دارد و چهره ای شناخته شده در جامعه رزمی محسوب می شود. در ماجرای اختلاف با مهماندوست پای حرف خود ایستاد و حاضر به بازگرداندن مهماندوست نشد. مهماندوست هم بازنگشت و به آذربایجان رفت و نتایج درخشانی در آن کشور کسب کرد. هر دو پای تصمیمشان ایستادند. هر چند تکواندو متحمل مسائلی شد اما این تصمیم همچنان استوار است.
نمونه دیگر اختلاف میراسماعیلی و درخشان است. مشکلات بسیاری در این میان بوجود آمد و هر دو طرف موضع سخت و خشنی نسبت به یکدیگر داشتند اما حال که زمان دادگاه عالی ورزش نزدیک است و روابط خوب درخشان با فدراسیون جهانی، موجب شده تا میراسماعیلی مقدمات بازگشت درخشان را فراهم کند.
ماجرای کنار گذاشتن آشوری هم مانند مثال دوم است. آشوری بدلیل سال ها حضور در فدراسیون کاراته، دارا بودن سبک و بسیاری از عوامل دیگر به راحتی حذف شدنی نبود. طباطبایی باید از ابتدا متوجه می شد که آشوری بال هایی در خود فدراسیون و برخی هیئت ها و سبک ها دارد که به او وفادارند؛ چراکه بقای خود را در حفظ آشوری می دانند.
سایه آشوری سنگین تر از آن چیزی بود که طباطبایی تصور می کرد. شاید اگر از روز اول این شناخت را داشت او را مجددا به کار می گرفت و یا زودتر دیدارهای دوستانه خود را با وی برگزار می کرد. هر چند هنوز هم دیر نیست.
حسین محمدی