نهاد ورزش این روزها همچون سایر نهادهای جامعه با انباشتی از مشکلات و بحران ها مواجه است. در این میان و طی سال های گذشته شاهد نقش های نمایشی و فاقد اثر تعداد کثیری از ورزشکاران پس از اتمام دوران حرفه ای خود در مناصب مختلف ورزشی بوده ایم.
عده ای از ورزشکاران پس از پایان دوران حرفه ای بر جایگاه های متزلزل و ناپایدار به مثابه تله های موفقیت تکیه داده اند که این جایگاه های جدید، میزبانی کوتاه مدت و بد بدرقه برای آن جماعت سرگردان محسوب می شوند.
چرا که جایگاه های تخصصی، تنها ظاهر ورزشی و تجربه ورزشکاری را نمی پذیرد و آنها را مکفی نمی داند، زیرا دانش شغلی جدید و مهارت تخصصی دیگری را نیازمند است.
از آنجا که دنیای پسا قهرمانی در نزد بسیاری از اهالی ورزش به درستی تعریف و تدبیر نگشته، افراد با ورود به آن در حصر نام و شهرت گذشته خود، پریشانی و سرگردانی را متحمل می شوند.
این معضل فراگیر در بسیاری از رشته های ورزشی رایج است. چرا که چنین رفتار زمان باخته ای، لوکوموتیو آینده را از قطار گذشته جدا نگردانیده و چهره های ورزشی کماکان در ایستگاه دوران قهرمانی خود متوقف مانده اند.
مشاغلی چون مربیگری و مدیریت ورزشی و حتی کارشناس رسانه ای ورزش، امری تخصصی و بلوکی متقطع از دنیای ورزشکاری است که عدم تمایز میان آنها در جامعه ورزش ، بدعت و رسم عجیبی را از سالها قبل بنیان نهاده و بسیاری از قهرمانان را به چالش جدی کشانده است.
این عادت غیر حرفه ای و بدعت ناروا موجب فروکش میل به یادگیری اصولی و مهارت آموزی و شکیبایی در میان ورزشکاران می شود.
در این جا اصل تفاوت نقش ها در سایه شهرت و بعضا محبوبیت چهره های ورزشی به محاق می رود.
نقش های متزلزل و اغلب فصلی به مثابه دام های خطرناک با جاذبه های فراوان در اثر فشارهای روانی و انتظارات اجتماعی اعتبار و برند ورزشکاران را یکی پس از دیگری بلعیده و سرمایه های نمادین و اجتماعی جامعه را می فرساید.
قهرمانان دیروز با بحران هویت در عرصه اجتماعی امروز سرگردانند و در مسیر ناکجاآباد بر روی ریل اثرگذاری ورزشی و اجتماعی طی طریق نمی کنند.
آنان میان آسمان پر ستاره دیروز و زمین سست امروز معلق مانده و در بین نقش های مختلف و جدید دائم در ترددند.
این جماعت گه گاه با توهم دانایی؛ برای از یاد نرفتن و صرف دیده شدن، میدان ورزش را رها نکرده و در دل "صنعت توجه" غوطه ور و پیوندی سست و معیوب با ورزش خواهند داشت.
عدم توجه به دنیای پسا قهرمانی به جهت آماده شدن و تطبیق با آن از سوی ورزشکاران و از سوی دیگر فقدان برنامه های حمایتی و آینده ساز توسط سازمان های ورزشی موجب پدید آمدن ورژنی ناکارآمد و هدررفت این سرمایه های ورزشی می گردد.
ویلیام گلاسر (روان شناس امریکایی) در نظریه انتخاب، مشکل رابطه با مشاغل را یک مشکل اصلی در زندگی افراد عنوان می کند. فقدان برنامه و آموزش های مناسب در هنگام قطع ارتباط و ایجاد فاصله با دنیای ورزشکاری مشکلات روانی و اجتماعی را پدید می آورد.
این نقصان در رفتار برخی از ورزشکاران مشهود است که برای رهایی از فشارهای دوره بعد از قهرمانی به شیوه های نادرست روی می آورند.
اجتناب گذر از پلکان موفقیت و تمایل به کسب موقعیت های آسانسوری (رویکرد نتیجه فوری) در مواردی به مدرک گرایی (از طریق فدراسیون های ورزشی و حتی دانشگاه ها) دست زده تا خلاء دانشی و ضعف علمی و تجربی خود را در پستوی عناوین زود هنگام پنهان نمایند.
آنچه مشهود است نگاه غیر حرفه ای و نبود نقشه راه در پس این واقعیت نهفته است . ورزشکاران با کُنشی خود تخریبگر به دنبال پست ها و مقام های جدید هستند که اعتبار باختگی و وداع زودهنگام را برایشان به همراه دارد.
بدون شک شهرت، کارکردها و اثرات مفیدی را به همراه دارد. اما عدم مدیریت و ذوب شدن در آن توهمات و تخیلاتی را پدید می آورد که به سان آیینی سرمایه سوز عمل می نماید.
حسب آنچه در بالا گفته آمد، واجب است از طریق آموزش و آگاهی رسانی به تفهیم تفکیک میان دنیای ورزشکاری و میدان های مربیگری و مدیریت ورزشی پرداخت تا از تقلید کورکورانه و ورود غیر اصولی ورزشکاران به این عرصه ها جلوگیری تا اصل تخصص گرایی ، شایسته سالاری و احترام به مشاغل رعایت گردد.
پدیده "به هر قیمت در میدان ورزش بودن" محصول وضعیت پارالوژیک ورزشی است که علاوه بر برند سوزی چهره های ورزشی جامعه را از نصیب ها و فرصت های گوناگون محروم ساخته و مسخ شهرت و خودگرایی افراطی شدن بر مشکلات و بحران های موجود در ورزش شدت و فزونی می بخشد.
مجید خاتونی