همه آنچه که گذشت و بعد از این خواهد گذشت هیچ چیز نیست مگر مصداق ضربالمثل قدیمی از کوزه همان برون تراود که در اوست. اینها همه تراوشات کوزه مسعود سلطانیفر است و انتظار بیهودهای است اگر گمان کنیم با این تفکر باید حاصلی به جز این را در ورزش دید. به مدیریت چندساله کامپیوتر ورزش نگاه کنید، به سخنان او توجه کنید، به انتصابات او دقت کنید، آیا اندکی در آن بوی فرهنگ و سخن فرهنگی میبینید؟پس چرا باید انتظار اصلاح امور را داشته باشیم؟ چرا باید از ادبیات سرپرست پرسپولیس تعجب کنیم؟ چرا باید منتظر نباشیم که از پشت صفحه سیما، صدای ضبط شده جلسات پخش شود؟ آخر وقتی در روزگار رفتن ورزشکاران و خطر تعلیق فدراسیونها دغدغه وزیر نشستن با فلان پیشکسوت فوتبال و انداختن عکس خندان است، انتظار گردش امور بر مدار صحیح را دارید؟ سلطانیفر و تیم او گویی مأموریت داشتهاند تا با آبرو و اعتبار ورزش بازی کنند. آخر چه زمانی ورزش ما این همه آشفته بوده است؟ کی این همه دشنام جاری بوده است؟ کدام موقع ورزشگاههای ما مملو از اهانت به شخص اول ورزش بوده است؟
به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، ورزش ما بدترین دوران خود را طی میکند و سلطانیفر هم فارغ البال گویی هیچ انگیزهای به جز حفظ دوستان خود ندارد. دوستانی که برخی از آنها بدون یک روز سابقه حضور در ورزش مناصب حساس را تصاحب کردهاند، دوستانی هستند که باوجود شعار و وعده جوانگرایی از شرایط بازنشستگی عبور کرده اند . دوستانی که....
آری این است قصه پرغصه ورزش ما و به خواب رفتن مجلس و دستگاههای نظارتی و ...
پنداری همه آنها فقط برای مراقبت از ورزشکاران هستند. ورزش همیشه نماد حمایت از ضعفا بوده است؛ اما به نظر میرسد که این مفهوم نیز از معنا تهی شده و در این عرصه نیز باز هم باید ضعیفان قربانی شده و صاحب منصبان هرچه میخواهند، بکنند.
خاطرمان باشد تا سلطانیفر وزیر ورزش است، آش و کاسه ما نیز همین است که هست. کامپیوتر ورزش کار را به جایی کشانده که اهالی ورزش میگویند از طلا گشتن پشیمان شده و به مس بودن راضی هستیم و فقط کاش آقای رئیس جمهور به جای کامپیوتر، چرتکهای راهی ورزش میکرد تا شاید وضع ما بهتر میشد. اگر آقایان به مردم و قضاوت آنها اعتقاد دارند و قرار نیست خود و آقازادههایشان راهی دیار فرنگ شوند بدانند که جامعه ورزش داوری تلخی راجعبه آنها خواهند کرد.