به گزارش منهای فوتبال، با این تفکر او فقط کارگزار میخواست نه مدیرانی قوی به همین دلیل هم تحمل اهل فن را نداشت. روسای فدراسیونها باید مدتها در انتظار میماندند تا سلطان اذن دیدار دهد و در همان حال مرتبا جلساتی با اهل فوتبال داشت. اشتباه بود که عدهای گمان میکردند او علاقهمند به ورزش است. سلطانیفر فقط یک عشق و علاقه داشت؛ “فوتبال و فوتبال”.
در کل او ورزش را قربانی فوتبال کرد و سرانجام فوتبال نیز او را قربانی کرد. این چنین است که تمام تلاش او برای هیچ بود و حالا کار به جایی رسیده که سرمربیهای تیمها نیز برای او تعیین تکلیف میکنند و این همان فرو ریختن بنیادهایی است که سلطانیفر انجام داد و میتوان گفت کار او از هیچ هم کمتر و فقط زیان برای ورزش بود. وقتی ایشان هیچ طرح فرهنگی و جلسه فرهنگی ندارد و در عوض وارد قرارداد ویلموتس و شرکتهای هلندی می شود آیا انتظاری جز این داریم؟ کاش روزی حرفهایی که در دل روسای فدراسیونهاست بر زبان آید تا روشن شود که با ورزش ما چه کرد. اصلا کاش اهالی فوتبال و برخی مدیران پرسپولیس و استقلال لب بگشایند تا حاصل کار کامپیوتر ورزش عیان شود. در یک کلام باید گفت حضور چندین ساله سلطانیفر هیچ نداشت بجز زیان.
اما این همه ماجرا نیست. وزیر کامپیوتری ما خیرات بسیاری نیز داشت که شامل اطرافیان او شد. آنها در پناه خاطرِ جمعی که از سلطان داشتند هر آنچه خواستند کردند. وقتی برخی کارها به بحران رسید جابهجا شدند تا در جایی دیگر مشغول شوند.
سلطانیفر دوستانی را وارد میدان ورزش کرد و پستهای حساس به آنها داد که سابقه هیچ حضور و شناختی از ورزش نداشتند. یاران او در منصبهای مختلف هرچه خواستند کردند. رفیق شفیق او در باشگاهی که سر در آن نوشته فرهنگی ورزشی از ادبیاتی استفاده کرد که گویا جناب وزیر به آن عادت داشت، چرا که هیچ واکنشی نشان نداد و فقط او را از سرپرستی به سمت ریاست هیات مدیره تغییر داد. قصه ورزش ما پرغصه است. گویا نباید امیدی داشت که دستی از آستینی برون آید و کار را اصلاح کند.
آن از مجلس ما که هرچندوقت یکبار غوغای استیضاح سر میدهد و روشن نیست پس پرده چه اتفاقی میافتد که به فراموشی سپرده میشود و این هم از نهادهای نظارتی که ترجیح میدهند به مسائل سادهتری بپردازند تا روند ناصحیح ورزش ما، که علت اصلی آن معلولهاست.
سلطانیفر هیچ برنامهای برای ورزش نداشت، طرح و ایدهای را از ایشان شاهد نبودهایم گویا آمده بود که دوستان خود را به فیضی برساند و اطلاعات و آمار خود را به رخ جامعه ورزش بکشد. دلسوزان ورزش هیچگاه این روزهای تلخ را فراموش نمیکنند که چگونه ایشان باعث از بین رفتن فرصتها و حرمتها شد. تعلیق، دشنام به مقامات بالای ورزش، پناهندگی قهرمانان و ... کارنامه مرد کامپیوتری و آماری ورزش کشور است. سرانجام اولتیماتوم ۴۸ ساعته یک مربی و حرفهای یک کاپیتان.
پایان این نوشته باز است...