ایام کودکی ما دیجیتالی سر نشد. ما بودیم و انبوهی از بازی هایی که بیشتر اتکا به خودمان داشت تا ابزار و وسایل. اگر هم بنای مشارکت بود، توپی بود که این نقش را ایفا می کرد. بستگی به نوع بازی این توپ بزرگ و کوچک می شد. والیبال، فوتبال، هفت سنگ و بازی های بدون توپ هم شامل گرگم به هوا، چهارگوش، قایم باشک و... بود.
در این میان هرگاه حوصله ای باقی نمی ماند و رمقی برای تحرک نبود به دوزبازی پناه می بردیم. روی زمین چهار گوشه ای با خط های درونی رسم می کردیم و آنگاه بازی، جابجایی مهره هایی بود که باید درون این مربع در یک ردیف قرار می گرفت.
گمان می کردم که عمر این بازی ها گذشته و سرگرمی های کامپیوتری جایی برای آنها باقی نگذاشته است; اما به مرور ایام وقتی عملکرد برخی مدیران را دیدم متوجه شدم که این بازی از میان نرفته است و فقط در چهره ای دیگر خود را نشان می دهد.
وقتی مدیری طرح و برنامه ای ندارد و فاقد نگاه استراتژیک است یا آنکه به دلیل پاره ای مسائل حوصله تفکر و تأمل در حوزه کاری خود را ندارد و بیشتر به حاشیه می پردازد ( درست مانند دوران بی حوصلگی و بی وسیله ای کودکی ما) شروع می کند به دوز بازی کردن و این بار افراد و رفقا و دوستان او هستند که نقش مهره ها را بازی می کنند.
مدیران فاقد برنامه ما که عاجز از تحول و اصلاح امور هستند برای آنکه نشان دهند کاری کرده اند برخی از دوستان را وارد سیستم می کنند تا با ترکیب آن ها و نیروهای دستگاه شروع به جابه جایی هایی می کنند که هیچ تحولی ایجاد نمی کند و فقط به نوعی به دوز بازی شبیه است که مدیر قصد یکسان سازی مهره ها را دارد.
هر مدیری هم که می آید باز این بازی را ادامه می دهد و مهره های خود را می آورد. واقعاً اگر چنین نبود احوال امورات ما اینگونه می شد؟
ورزش نیز از این قاعده مستثنی نبوده و نیست. در شرایطی که ورزش با انبوهی از مشکلات روبه روست مسعود سلطانی فر به دلیل بی برنامگی و عدم نگاه استراتژیک گویی ترجیح داده است که فقط مهره ها را جابه جا کند و به نوعی به دوزبازی پناه ببرد تا این سرگرمی را به عنوان کار کردن ارائه کند.
نگاه کنید که چگونه مهره ها از این فدراسیون به آن فدراسیون از این باشگاه به آن باشگاه از این استان به آن استان و از این پست مدیریتی به آن پست جابه جا می شوند و قضاوت کنید که آیا این کار نوعی دوزبازی نیست.
این ها همه در شرایطی است که ورزش ما بحران کم ندارد.
ختم کلام آنکه برخی ورزش را فقط یک بازی می دانند و نه پدیده ای با اهمیت در اجتماع که می تواند نقش مهمی در اصلاح و دستکاری و الگوسازی جامعه داشته باشد.
باتوجه به عملکرد مسعود سلطانی فر و آنچه که ذکر شد گویا ایشان نیز در این دسته جای می گیرند و ورزش را فقط یک بازی می دانند.
در این خصوص بیشتر خواهیم نوشت.