اخراج دستهای و استخدام فلهای نیروها در بخشهای مختلف فدراسیونهای ورزشی پدیده نادری نیست. معمولا با انتخاب هر رییس یا حتی انتصاب هر سرپرست، ارکان مختلف یک فدراسیون دستخوش تغییر میشود. شاید به همین دلیل است که متوسط عمر فعالیت برخی از ارکان اصلی فدراسیونها نظیر روابط عمومی حدود ۲سال تخمین زده میشود.
حضور یک رییس جدید در راس یک فدراسیون معمولا تنها به خود رئیس خلاصه نمیشود و هر رئیس اتوبوسی از قوم و خویشان و آشنایان را نیز به همراه دارد که مسئولیتهای یک فدراسیون اعم از مدیریت روابط عمومی تا نواب رییس و دبیر و غیره را بین آنها تخس میکند.
همین دیدگاه قومی و قبیلهای باعث میشود که در پایان دوره ریاست چهارساله رئیس، تقریبا دیگر سمتها هم پایان کار خود را در آن فدراسیون متصور شده و عملا کار در آن رشته موردنظر با اختلال مواجه شود. حتی اگر قرار باشد رئیس برای دوره چهارساله دیگری تلاش کند، اتوبوس همراه نیز دست به کار شده و به جای پیشبرد اهداف فدراسیون تمام هم و غم خود را روی انتخاب دوباره رئیس یا کارشکنی برای کاندیدای رقیب متمرکز میکنند تا بلکه آنها هم ماندگار شوند.
این دیدگاه گاهی تاحدی پیش میرود که یک فرد دارای دو سمت حتی در دو فدراسیون مختلف میشود و این درحالی است که بسیاری از ورزشکاران آن رشته یا دانشآموختگان سمت موردنظر، میتوانند قبول مسئولیت کنند و به اصلاح قحط الرجالی وجود ندارد که به حضور یک نفر در دو سمت اصرار ورزیده شود.
قدر مسلم سازوکار مربوط به جذب نیرو و مدیریت منابع انسانی در فدراسیونها نیازمند بازنگری است تا ارکان مدیریت یک رشته ورزشی در سطح کشور صرفا به واسطه رانت آشنایی با شخص رئیس مسئولیت نگیرند و لااقل تخصص و تجرب متناظر با حیطه فعالیت داشته باشند. تازمانی که فدراسیونها به جای نیروهای کارآمد به حیاط خلوت دوستان و رفقا و قوم و خویش آقای سرپرست یا رئیس تبدیل شوند صحبت از توسعه ورزش برنامهمحوری، اتخاذ راهبردهای بلندمدت و برخورد با فساد دور از ذهن به نظر میرسد.
به قلم:الهام محمدی مجد