قهر و آشتیهای مربیهای خارجی فوتبالی را باید جزو تاریک ترین پرده مانیفست مدیریت مسعود سلطانیفر در مدت 3 سال حضورش بر رأس وزارت ورزش و جوانان تلقی کرد.
بیان نقطه نظرات کلی و به رخ کشیدن اطلاعات ورزشی از سوی مسئولان در هر مصاحبه کم کم رسالت اصلی آن ها که مدیریت فضای ورزش است را به حاشیه رانده و حتی خود وزیر هم فراموش کرده که قرار نیست با اطلاعات ورزشی جدول حل کند و با امتیازش امتیازآورترین وزیر کابینه شود. وظیفه اصلی او مدیریت است؛ همین کم رنگ بودن حسن مدیریت در پرطرفدارترین ورزش یعنی فوتبال بارها هواداران را نگران کنش متقابل حاکمیت ورزش و مربیان خارجی کرده است.
سرمربیانی که با قراردادهای پر از صفر پا به فوتبال ایران میگذارند هربار با کلی صنم و یاسمن مقداری از مبلغ قراردادشان را دریافت میکنند و حق اعتراض را برای خود محفوظ می دارند اما ایراد اصلی به مدیریت این ماجراست که چه میشود و چه نمیشود که هر از چندی خبر قهر یک سرمربی خارجی به میان می آید و جمعی واسطه میشوند و برای منت کشی از آقای سرمربی جلسه تشکیل میدهند؟ کار به جایی میرسد که از عدهای اصرار و از آقای سرمربی انکار که تا الوعده وفا نشود بازگشتی در کار نیست.
به نظر میرسد آقایان آنقدر مشغول حفظ کردن تاریخ ورزش ایران و مرور اخبار گذشته هستند که وقت مدیریت چنین مواردی را ندارند و نهایت واکنش به قهر سرمربی های خارجی این است که "تو اگر با من قهری من که آشتیام" و با همین الگو ماجرا را فیصله میدهد تا بعد.حالا بعد از بلاتکلیفی در یکی از معاونتهای خالی وزارت ورزش و جوانان و دخالتهای واضح و آشکار وزارت در انتخابات فدراسیونها و تقریباً تعطیلی بخش جوانان وزارت باید قهر و آشتی سرمربیان خارجی را هم در لیست چالش های این ارگان جای داد و منتظر نتایج تیم های ملی در مسیر جام جهانی پیش رو و المپیک 2020 ماند.