در 11 آبان 1395 کمتر کسی از جامعه ورزش تصور می کرد که دلش برای محمود گودرزی تنگ شود. در آن موقع به گودرزی انتقاد وارد می کردند که او به خوبی ورزش را درک نمی کند و بیشتر در فضای آکادمیک و دانشگاهی زیست می کند. ورزش مدیری از جنس خود می خواهد نه دانشگاه.
گودرزی رفت. بسیار راحت عطای وزارت را به لقایش بخشید و سئول را ترک کرد. نه ترس از پسری که با سواستفاده از جایگاه پدر آبرویش را بر باد دهد داشت و نه باند و دار و دسته و عزیز دردانه هایی که نگران جایگاه و پست و مقام آنها باشد. در دوران گودرزی فرزندان و نزدیکانش حق ورود به خیابان سئول را نداشتند، او تنها بود و تنها هم رفت و شاید اگر دار و دسته ای برای خودش فراهم می کرد اکنون وزیر ورزش بود. گودرزی راحت تر از آنچه که دیگران فکرش را بکنند رفت و در این سه سال هم هیچ سخنی از او شنیده نشد. او در کمال نجابت و وقار سکوت اختیار کرده و با این سکوت به همه ما یاد داد که می توان وزیر ورزش بود و کارهای نمایشی و پوپولیستی هم نکرد. گودرزی وزیری با دانش و به لحاظ اخلاقی، مالی و مدیریتی سالم بود.
آنها که در ورزش قدری قدیمی تر هستند به خوبی به خاطر دارند دورانی را که دکتر غفوری فرد بر صندلی ریاست سازمان تربیت بدنی وقت تکیه زده بود. وقتی به اسامی مدیران و روسای فدراسیون آن دوره نگاه می کنیم گویی هیئت دولت تشکیل می شد؛ چراکه بسیاری از آنها چندی بعد وزیر، معاون وزیر، نماینده مجلس، معاون اول و ... شدند. آن روزها ورزش، شان و جایگاهی داشت و هر کسی را بدان راه نمی دادند. اما متاسفانه امروز ورزش جایگاه مدیرانی شده که نه در دل ملت جایگاهی دارند و نه حکومت آنها را به بازی می گیرد.
اکنون 11 آبان 1398 فرا رسیده و ما نمی دانیم جشن بگیریم یا ناراحت باشیم. متاسفانه ورزش به نازلترین جایگاه خود در سال های پس از انقلاب رسیده است. وزیری در راس آن قرار دارد که حتی روسای فدراسیون ها هم به سختی قادر به دیدار او هستند. رسانه ها هم که در طول این سه سال آرزوی نشست خبری و پرسش و پاسخ با وزیر به دلشان مانده است. معاونین و نزدیکان هر کدام به دنبال گوشه و کناری هستند زیرا به خوبی می دانند با نزدیکی به این وزارتخانه عاقبت به خیر نمی شوند. شعبانی بهار به تیر و کمان می رود، داورزنی به دنبال والیبال است تا به جایگاه سه سال قبل خود برگردد و اهل فن می دانند این یعنی چه، خادم به دنبال کشتی بود، ناظمی، رغبتی، مولایی و گواری هم مدیران درجه دوم یا سومی هستند که هر کدام به دنبال گوشه و کناری می گردند. سکوهای استادیوم ها ملتهب و علیه وزارتخانه است، ورزشکاران دلسرد، مربیان و پیشکسوتان به گوشه رانده شده و تعدادی هم که مانده اند چاره ای جز استفاده از انها نبوده است. جودو تعلیق شد، و روزهای پیش از قطعی شدن محرومیت این فدراسیون تمام دغدغه وزیر ورزش آشتی کردن با علی پروین بود. در روزهایی که ورزشکاران ما به دنبال گرفتن حق خود یعنی سکه های وعده داده شده بودند جناب وزیر به دنبال جام دادن به فوتبالیست ها و عکس یادگاری گرفتن با انها بود. و اکنون هم به جای حل مسئله، صورت مسئله را پاک کرده و اعلام کرد که دیگر خبری از سکه نیست. درست مانند زمانی که استاندار گیلان بود. از قدیم مدیریت بحران برای ایشان چنین بوده است. از برف گیلان تا ورزش به یک روش و شیوه مدیریت کرده اند. مجلس و ریاست جمهوری هم در این شرایط اقتصادی و مشکلات داخلی به کلی ورزش را فراموش کرده اند. تنها امید ما می ماند به اینکه قهرمانان و مربیان ما خود همتی بکنند چراکه با این شرایط مدیریتی امیدی به اصلاح امور نمی رود.
حسین محمدی