خبر خوبی بود. عمل پای حسن یزدانی قهرمان کشتی کشورمان با موفقیت انجام شد و او می تواند در مدت کوتاهی تمرینات خود را آغاز کند. حسن یزدانی کشتی گیری است کاملا بیگانه با واژه ترس که وقتی روی تشک می رود حریف را چون شکاری می بیند که نباید لحظه ای برای به دام انداختن او غفلت کرد. حتی اگر ایرانی و علاقمند به کشتی هم نباشید باز هم نمی توانید لذت بردن از دلاوری ها و پیروزی های او در میدان را پنهان کنید. امیدواریم که او سال ها سالم و سلامت و مشغول افتخار آفرینی باشد.
این خبر خوب مقدمه ای نچندان مطلوب و بلکه نگران کننده داشت. اینکه حسن یزدانی در آستانه المپیک در مسابقاتی شرکت کرد که می توان گفت ارزش ریسک را نداشت.
تصوری که از مسابقات جام باشگاه های جهان می رود این است که قهرمان کشورها در قاره خود به میدان رفته و قهرمانان قاره ها به همراه نماینده کشور میزبان در تورنمنتی تحت عنوان جام باشگاه ها به مصاف هم بروند. این رویه ای است که در رشته های فوتبال و والیبال و ... هم دنبال می شود و عنوان «جام باشگاه های جهان» در هر رشته ای چنین چیزی را به ذهن ما متبادر می سازد اما کافی است به نام کشورهایی که به ششمین دوره به اصطلاح جام باشگاه های کشتی جهان تیمی اعزام کردند نگاهی بیاندازیم تا به سطح این مسابقات پی ببریم. آذربایجان، هند، گرجستان، قرقیزستان، ارمنستان و اوکراین. اکثر این کشورها به نوعی جزء همسایگان ما هستند. اگر هم همسایه مستقیم نباشند بر روی نقشه به ایران نزدیک هستند و با آنها روابط خوب و نیکویی داریم. اگر با دیدن نام این کشورها می خواستیم عنوانی برای این مسابقات انتخاب کنیم اینگونه می شد: «جام باشگاهی ایران و کشورهای دوست و همسایه».
معمولا هر برنامه ای اگر موفق باشد در سال های جلوتر کشورهای بیشتری در آن حضور پیدا می کنند و آن مسابقات رونق بیشتری پیدا می کند. اما در این مسابقات شاهد آن هستیم رفته رفته از تعداد کشورهای شاخصی که در این جام شرکت می کنند کم می شود و این گونه می شود که کشور میزبان برای اینکه جدول ها شکل بگیرد مجبور است در کشتی آزاد و فرنگی سه نماینده بدهد. آیا این می شود جام باشگاه های کشتی جهان؟ آیا باید برای چنین مسابقاتی امیدهای طلای المپیک کشورمان را راهی میدان کنیم؟ آیا مسئولان فدراسیون این را نمی دانند یا سیاستشان چیز دیگری است؟
اما می ماند بحث اسپانسر متمول این دوره از مسابقات یعنی بازار بزرگ ایرانیان یا همان «ایران مال» که گویا همه این کارها برای قهرمانی آنها بوده است.
علیرضا دبیر هنگامی که در شورای شهر بوده و در همان زمان هم پروژه ایران مال تکمیل شده تواسته ارتباطی با مدیران آن برقرار سازد و حال از این فرصت بهره می جوید تا مسابقات خود را برگزار کند. طبیعی است که در این میان کشتی گیران ما هم منتفع می شوند اما آیا ارزش مرد طلایی المپیک ما این مقدار است؟ آیا با این همه هزینه ای که برای المپیک می شود این پرداخت ارزش آن را دارد که قهرمان خود را راهی میدانی کنیم که ارزش چندانی ندارد؟
از این پول ها فراوان به فوتبال تزریق شد و ثمره آن چه بود؟ جز این است که بازیکنان صد میلیونی قیمتشان یکباره به میلیارد رسید؟ از مسئولان ورزشی در کشتی و سایر فدراسیون های مدال آور و موفق خواهشمندیم که فوتبال را آیینه عبرت خود قرار دهند و بلایی که بر سر فوتبال جاری شد را در دیگر رشته ها روانه نسازند.
دست اندرکاران کشتی نباید واکنش مردم را به مراسم افتتاحیه نمازخانه ایران مال که منجر به انصراف آقای صدیقی شد را از یاد ببرند و یا عکس العمل جامعه هنر دوست را نسبت به کنسرت همایون شجریان و علیرضا قربانی.
اینکه بعضی از مسئولان فدراسیون روابط حسنه ای با مالکان و دست اندرکاران ایران مال را دارند نباید دلیل شود که این گونه قهرمانان خود را راهی میدانی کنیم که دست و دلمان بلرزد تا مبادا المپیک را از دست بدهند.
البته این سخنان در گوش هایی که طی چند سال از جنوبی ترین نقاط شهر ناگهان به شمالی ترین نقطه شهر رفته اند و مالک خانه های آن چنانی شده اند فرو نخواهد رفت چرا که آنها بجز پول سودای دیگری در سر ندارند.
حسین محمدی