یکم: آدمیان را گریزی از خطا نیست حال می خواهید بگوئید جایزالخطا یا ممکن الخطا. اما مهم مواجهه با خطاهاست که در مقابل آن عبرت می گیریم و سریع به اصلاح آن می پردازیم یا آنکه کوشش می کنیم با لطایف الحیل خطا را توجیه و خود را بی اشتباه جلوه دهیم.
دوم: چرا آدمیان گاهی علیرغم روشن بودن اشتباه حاضر به پذیرش آن نیستند؟ این امر دو دلیل دارد: درونی و بیرونی. عوامل درونی می توانند عبارت باشند از: خود بزرگ بینی، تکبر، هراس از اعتراف، ضعف شخصیت و... و عوامل بیرونی می توانند کسانی باشند که آدمی را آنقدر مدح و ستایش می کنند که ناخودآگاه باور می کند، بری از هر نوع اشتباهی است این مدح ها و تعریف و تمجیدهای بیهوده کار را چنان می کند که اختیار آدمی از دست خود هم می رود و تکبر بر او حاکم می شود.
او چو بیند خلق را سرمست خویش
از تکبر می رود از دست خویش
سوم: ورزش میدان وسیع، پرغوغا و پرطرفداری است به همین دلیل حساسیت تصمیم گیری در آن نیز بالاست و کوچکترین خطایی بازتاب بزرگی دارد که این کار را برای مسوولان سخت می کند. قرعه فال این بار به نام سلطانی فر زده شده است تا سکان دار ورزش کشور باشد. با توجه به آنچه که گفته شد خطای بزرگی است که خود ایشان یا اطرافیانشان گمان کنند وزیر ورزش هر تصمیمی که می گیرد درست است و هیچکس حق انتقاد ندارد. سلطانی فر حتی اگر کامپیوتر ورزش هم باشد باز هم یک انسان است و می تواند خطا کند. این نکته ایست که باید خود و اطرافیانش متوجه باشند و فریب تعریف ها و القاب بیهوده را نخورند که باعث می شود حصاری به دور خود کشیده و تصور بی نیازی از نظرات و مشاوره دیگران را بکند.
چهارم: اعتراف به خطا گاه بر زبان جاری می شود و گاه در عمل تصحیح شده فرد نمود پیدا می کند.
اعتراف به زبان که روشن است اما یکی از نمونه های پی بردن به خطا در حیطه عمل در انتخابات فدراسیون والیبال نمود پیدا کرده است. حالا دیگر داستانی که بر سر والیبال آمده حکایتی است که نقل هر کوی و برزن است و همه از چرایی طول کشیدن یک ساله آن و یا چرایی عدم استعفای معاون سازمان و... سخن می گویند. اما نکته ای که پس این موضوع نهفته است و کسی به آن توجه نکرده می تواند اعتراف ضمنی وزیر به اشتباه در تصمیم گیری خود باشد. به دور از همه انتقادات نکته این است که چرا سلطانی فر رضایت داده تا داورزنی بر سر سمت قبلی خود بازگردد؟ این به چه معنی است؟ داورزنی به کار معاونت نمی خورده یا آنکه بودن او در والیبال بیشتر به نفع ورزش است؟ آیا این به معنی آن نیست که وزیر به این نتیجه رسیده است که آوردن داورزنی به معاونت اشتباه بوده است؟ آیا وضعیت آشفته امروز والیبال ما معلول این تصمیم اشتباه وزیر نیست؟ آیا این به معنی آن نیست که وزیر پس از سه سال تازه به خانه اول برگشته است؟ آیا ورزش کشور باید سه سال تاوان بدهد و والیبال آن به این وضعیت برسد تا سلطانی فر متوجه شود که داورزنی باید در همان جایگاه خود می ماند؟ راستی چرا چنین شده است؟ این فقط یک دلیل دارد اینکه سلطانی فر چنان به آمارهای حفظ شده خود غره شده و اطرافیان چنان سخن به مدح او گشوده اند که خود را بی نیاز از هر مشورتی دانسته و بطور فردی تصمیم می گیرد.
صاحب این قلم همان هنگام انتصاب داورزنی طی یادداشتی نوشت که این انتصاب درست نیست چرا که روسای فدراسیون ها در انتخابات کمیته ملی المپیک با عدم رای به داورزنی نشان دادند که ایشان را باور ندارند پس نه تنها کار معاونت درست نمی شود بلکه والیبال نیز دچار بحران خواهد شد. اما گوش شنوایی نبود و وزیر دانای کل به هیچ وجه توجهی به این سخن نکرد تا امروز بعد از سه سال به این نقطه برسد. راستی که تاوان سنگینی دادیم.
ثمره این شیوه مدیریت را، هم در حال و روز ورزش و هم در صدای سکوهای فوتبال که وزیر علاقه خاصی به آن دارد می شنویم.
غلامحسین شعبانی