چندی پیش حادثه دردناکی برای جمعی از معدنچیان مظلوم طبس رخ داد. کدام رئیس فدراسیون یا مدیری حاضر شد به این بخش بپردازد و هیئت استانی خود را برای همدردی با خانوادههای داغدار بفرستد. آیا همیشه میبایست نامههای اجباری وزارت ورزش باشد که نوعدوستی فدراسیونهای ورزشی بیدار شود؟
در اینجاست که میگوییم ورزش ما فرزند زمانهاش نیست. یک ورزشکار یا هنرمند میبایست فرزند زمانهاش باشد، دغدغه مند باشد، از مردم سخن بگوید. کافی است به مطالب و محتوای سخنان ورزشکاران، مربیان و روسای فدراسیونها توجه کنید: دائماً سخن از قرارداد بیشتر، بودجه مضاعف، درآمد بیشتر و ... است. بودجه هم که بیشتر شود ثمره آن را در سفرهای اروپایی و اعزام چند ورزشکار و الباقی لیست بلند بالا دوستان و خانواده و یاران می بینیم.
دیدیم که رسول خادم و پرویز پرستویی، حسن رحیمی و سجاد گنج زاده و شاید برخی دیگر که ما مشاهده نکردیم در منازل معدنچیان حضور پیدا کردند. گروهی که مدتی است پرچمداران ورزش و هنر نزد مردم میباشند که سپاس گزار آنها هستیم.
در سالهای اخیر دیدهاید که در نشست خبری، کنفرانس مطبوعاتی و امثالهم مربی یا ورزشکاری به مسئلهای اخلاقی یا فرهنگی و یا اجتماعی بپردازد؟ بخشهایی که در ورزش ما به فراموشی سپرده میشوند و کسی نیز برای زنده کردن آن اقدامی نمیکند. البته که در دیگر حوزهها نیز وضع بهتر از این نیست.
شما به مداحیهای فردی چون فخری در دهه 60 بنگرید و آنگاه با مداحیهای جدید مقایسه کنید. سطح فیلمهای سینمایی و سریالها، موسیقی و کنسرتها را با گذشته مقایسه کنید.
اما انتظارات از جامعه ورزش از جنسی دیگر است. عموماً ورزشکاران ما از قشر محروم جامعه بودند و هنرمندان از یک طبقه برخوردارتری بودهاند. تصور میشد باید این ورزشکاران باشند که از مردم سخن گفته و زبان گویای مردم در رسانهها باشند. اما اکنون تنها سخن از خود میشود.
وزیر ورزش برای مدال ها جایزه میدهد، کمیته ملی المپیک جداگانه، رئیس فدراسیون، اداره کل، رئیس مجلس و ... هرکدام جداگانه تقدیر میکنند. اما نه ورزشکار راضی است، نه مسئولین و نه مردم.
تنها استادیومهای فوتبال و سالنهای ورزشی ما نیستند که فرسوده شدهاند، ذهنیت و کنش و واکنشها نیز در ورزش کشور دچار اخلال و فرسودگی است. متأسفانه این شرایط متولی درستی هم ندارد و همان معاونت ناکارآمد فرهنگی هم دیگر وجود ندارد. روزی این امید وجود داشت که وزیری بیاید و معاونتی کارا و توانمند در بخش فرهنگی به کار گیرد، اکنون اما همان اندک روزنه نیز وجود ندارد.
اینگونه است که ورزش کشور با افول فرهنگی، زیرساختی و اخلاقی روبهرو شده است و مردم نیز رضایتی ندارند و رغبتشان به ورزش کم شده است؛ چراکه این ورزش غرابتی با جامعه ندارد و کسانی در آن حضور دارند که فرزند جامعه خود نیستند.
حسین محمدی