در این میان رفتار برخی از مدیران ورزشی قابل تأمل است که صبحها از دستاوردهای دولت روحانی در ورزش سخن میگویند و عصرها در ستاد کاندیدای انتخاباتی جناح رقیب ضعفهایش را برمیشمارند.
مدیرانی که حتی قانون منع به کارگیری بازنشستهها یا تابعیت مضاعف هم نتوانست برخی از آنها را از بدنه ورزش جدا کند از همین حالا عکسهای خود با روحانی را از اتاقها جمع کردهاند تا مواضع متناسب با دولت بعدی را اتخاذ کنند.
متأسفانه آفت مدیریت غیرتخصصی در ورزش آنقدر بالاست که حتی در گمانهزنیها هم باز مدیران سیاسی بیشترین شانس را برای سکانداری در این بخش برعهده دارند.
تجربه نشان داده ورزش صندلی آخر در اتوبوس دولتهاست و معمولا هر مدیری که از وزارتخانههای کلیدی جا میماند به این حوزه میآید. همین موضوع سبب شده تا برخلاف شعارها عملا عمر وزرای ورزش یا روسای سازمان تربیت بدنی در گذشته کوتاهتر از وزاری سایر بخشها باشد.
چه خوب است مدیران ارشد ورزش کشور نسبت به امور جاری در این حوزه خود را مسئول بدانند و صرف تغییر مواضع سیاسی در دولتها تغییر موضع ندهند. دولتها نیز ورزش را پدیدهای غیرسیاسی و ذیل حوزه فرهنگی بشناسند و مدیرانی دور از این فضا را منصوب نکنند.
به قلم:الهام محمدی مجد