آخر به همان نقطه که بودیم رسیدیم
مقصر دانستن دیگران همیشه آسان است. می توان تمام عمر، این و آن را تقصیر کار و خود را بری از هر نوع اشتباهی دانست. اما باید آگاه بود که در تمام موفقیت ها و شکست ها نقش اصلی را خودمان داریم.
پس از مدت ها کش و قوس و اما و اگر سرانجام داورزنی دوست قدیمی و دست راست وزیر ورزش و جوانان استعفا داد. او را می توان از مدیران موفق و دارای کارنامه ای خوب در والیبال دانست. نام او یاد آور روزهای خوبی بود که با یزدانی خرم آغاز و با داورزنی سال ها تداوم یافت. داورزنی با کمک ولاسکو سرشناس و کواچ جوان بهترین نتایج تاریخ والیبال کشورمان را رقم زد و تیمی از خود به جای گذاشت که تا همین اواخر هم افتخار آفرینی می کرد. آن روزها بود که او در مجله فدراسیون والیبال به خود لقب «معمار والیبال ایران» را داد. کاری که چندان پسندیده نبود اما به دلیل در اوج بودن والیبال و ... کسی معترض آن نشد.
اما تمام این روزهای خوش و روزگار شیرین، سه سال پیش که تصمیم گرفت بخاطر سمت معاون وزیری از والیبال دل بکند بر باد رفت. البته قبلا نیز او نیت جدایی از والیبال را در هنگام انتخابات کمیته ملی المپیک کرده بود که ناکام ماند. برای اهالی ورزش عجیب بود که چطور کسی که ادعای عشق به والیبال را دارد ناگهان به خاطر پست بهتر حاضر به ترک منصب ریاست این رشته می شود. تصمیمی که هم به خود او و هم به والیبال لطمه زد.
داورزنی از زمانی که قدم به ساختمان وزارت ورزش نهاد اندک اندک اعتباری را که کسب کرده بود از دست داد. اهالی ورزش می دیدند که داورزنی دیگر آن مدیر گذشته نیست و هر روز از تعداد حامیان او کم می شود. با هر انتخاباتی شائبه دخالت و مهندسی شکل می گرفت و نام داورزنی بود که به میان می آمد. چنین بود که بسیاری به این نتیجه رسیدند که او نه تنها حامی ورزش نیست بلکه به خاطر سمت جدید حاضر است که سکوت را به اعتراض ترجیح دهد.
وجهه داورزنی روز به روز در حال کاستی بود تا آن مصاحبه تلویزیونی را انجام داد که شلیک سهمگینی بر اعتبار و جایگاه او بود. همان مصاحبه ای که آمد تا از فرزندان خود دفاع کند، اما با هر جوابی که می داد جایگاهش بیش از پیش افول می کرد. (امان از فرزندانی که در این دوره شاهدیم چگونه کمر به نابودی پدرانشان بسته اند و هیچ مراعاتی را انجام نمی دهند و بدتر از آن پدرانی که در صدد توجیه اعمال این فرزندان بر می آیند.)
حال داورزنی به تصمیم خود یا مدیر بالا دستی اش عزم روانه شدن به سمت مقامی را دارد که سه سال پیش آن را ترک کرده بود. اینکه چرا چنین شد و فردا تصور اهالی ورزش این خواهد بود که والیبال حیاط خلوت داورزنی است که هر گاه جایی مانند دبیرکلی کمیته ملی المپیک یا معانت وزارت ورزش پیدا نمی کند به آنجا کوچ می کند نکته ایست که در آینده باید بیشتر بدان پرداخت.
اما داورزنی باید بداند که نه والیبال در آن روزهای خوب به سر می برد و نه داورزنی آن محبوبیت و جایگاه سابق را نزد مردم، رسانه ها، و مدیران و همکاران ورزشی دارد. امیدواریم اینبار تصمیمی درست گرفته باشد و حاشیه های ثبت نام بدون استعفا، ورود کمیسیون اصل 90 مجلس و ... که به خاطر این حضور جنجالی ایجاد شده آسیبی به والیبال نرساند.
وقتی به بازگشت ایشان به والیبال پس از سه سال می نگرم بی اختیار این بیت را زمزمه می کنم:
سرگشته چو پرگار همه عمر دویدیم
آخر به همان نقطه که بودیم رسیدیم
حسین محمدی