یکی از مهمترین پروژه هایی که با نام بانک آینده گرهخورده «ایران مال» است. مجموعهای که با هدف تبدیلشدن به یکقطب تجاری، گردشگری و فرهنگی ورزشی ایجاد شد و توجه بسیاری را نسبت به خود برانگیخت. اگرچه این پروژه از هر لحاظ در منطقه از شاخصها به شمار میآید اما شیوه تأمین مالی، دستبهدست شدن میان بانک و سازندگان و دیگر مسائلی که اقتصاددانان بدان در سالهای اخیر پرداختهاند، موجب شد تا از همان ابتدا نوعی بدبینی نسبت به این «مال» بزرگ ایجاد شود. مجموعهای که در کنار بعد اقتصادی، کتابخانه بزرگ و همچنین مجموعههای ورزشی از جمله پیست یخ یکی از موارد اقبال به آن بود.
ورزش بخشی از پروژه اجتماعی و فرهنگی ایران مال بود و افراد شاخصی نیز از مدیران ورزش عضو هیات مدیره آن بودهاند. یکی از شاخصترین آنها در ابتدای دولت سیزدهم از همین طریق به وزارت ورزش و جوانان نیز رسید هرچند یک حادثه و ماجراهای بعد آن، موجب شد تا کنار برود و فرد دیگری که از ابتدا هم قرار بود به وزارت برسد، سکان ساختمان سئول را در اختیار گرفت.
یکی از دستاوردهای ایران مال همان پیست یخ با هزینه هنگفتی بود که انجام شد و از قضا استقبال نسبتاً خوبی نیز از آن شد و در ادامه بزرگنماییهایی نیز صورت گرفت که پیشتر بدان اشارهکردهایم. سالن بولینگ مجهز، سالن بدنسازی وسیع و پیست یخ یکی از جلوههای این مجموعه در بخش ورزش بوده است. حال باید دید این ظرفیت موجود فدای بحران بیاعتمادی ناشی از انحلال بانک آینده و داستانهای آن میشود یا خیر.
بحران اعتماد ازجمله مسائلی است که هرچند مدرن و خاص بودن یک مجموعه ورزشی، میتواند آینده آن را تحتالشعاع قرار دهد. سازوکار و بهرهبرداری یا استفاده از اماکن ورزشی ایران مال برای نگارنده پوشیده است اما تجربه بانک آینده و ایرانمال ایجاب میکند تا شفافیت نظارت و مدیریت اصولی منابع برای حفظ سرمایههای اجتماعی ازجمله جوانانی که در ورزش فعالیت میکنند امری ضروری و اجتنابناپذیر باشد. پروژههایی به بزرگی ایرانمال تنها در صورتی میتوانند به سرمایه پایدار تبدیل شوند که پشتوانه مالی آنها با اعتماد عمومی همسو گردد.
به قلم هستی جعفری