عادت خواندن یکی از بزرگترین منابع بشریت است؛ و ما از خواندن کتابهایی که به خودمان تعلق دارند بسیار بیشتر از آنهایی که قرض گرفتهایم لذت میبریم. کتاب قرضی همچون مهمانی در خانه است؛ باید با دقت و ملاحظه خاصی با آن رفتار کرد. باید مراقب بود که آسیبی نبیند؛ نباید تحت سقف شما رنج ببیند. نمیتوانید آن را بیاحتیاط رها کنید، نمیتوانید روی آن علامت بگذارید، نمیتوانید صفحهها را تا کنید، نمیتوانید آن را به طریقی خودمانی استفاده کنید. و روزی، هرچند که این به ندرت انجام میشود، باید واقعاً آن را بازگردانید.
اما کتابهای خودتان به شما تعلق دارند؛ با آنها با آن نزدیکی عاطفی که رسمیت را محو میسازد، رفتار میکنید. کتابها برای استفادهاند، نه برای نمایش؛ نباید کتابی داشته باشید که از علامتگذاری روی آن یا گذاشتنش روی میز، باز باز و روی زمینافتاده بترسید. دلیل خوبی برای علامتگذاری بخشهای مورد علاقه در کتابها وجود دارد: این عمل به شما کمک میکند تا گفتههای مهم را راحتتر به یاد بیاورید، بهسرعت به آنها رجوع کنید، و در سالهای بعد، مثل بازدید از جنگلی است که روزی در آن راهی باز کردهاید. لذت مرور دوباره آن زمین قدیمی و به یاد آوردن هم منظره فکری و هم خود گذشتهتان را خواهید داشت.
همه باید از جوانی شروع به جمعآوری کتابخانه شخصی کنند؛ غریزه مالکیت خصوصی که در انسانها بنیادی است، اینجا میتواند با همه مزایا و بدون هیچ زیانی پرورش یابد. باید قفسههای کتاب خود را داشته باشید که نباید در، شیشه یا قفل داشته باشند؛ آنها باید آزاد و در دسترس دست و چشم باشند. بهترین تزئین دیوار کتابهاست؛ آنها از نظر رنگ و ظاهر بسیار متنوعتر از هر کاغذدیواری هستند، طراحی جذابتری دارند و مزیت اصلیشان این است که هر یک شخصیت جداگانهای دارند؛ طوری که اگر در اتاقی در نور آتش تنها بنشینید، در میان دوستان صمیمی احاطه شدهاید. آگاهی از اینکه آنها در دید مستقیم شما هستند هم محرک است و هم مفرح. لازم نیست همهشان را بخوانید. بیشتر زندگی درونی من در اتاقی میگذرد که شش هزار کتاب دارد؛ و پاسخ آمادهای برای پرسش همیشگی بازدیدکنندگان دارم: «آیا همه این کتابها را خواندهای؟» «برخی از آنها را دو بار». این پاسخ هم درست است و هم غیرمنتظره.
دلبستگی من به خواندن هرگز مرا به انزوا نکشانده است. چطور ممکن است؟ کتابها از مردماند، به دست مردم نوشته شدهاند و برای مردماند. ادبیات بخش جاودانه تاریخ است؛ بهترین و پایدارترین بخش شخصیت انسان. اما دوستانِ کتابی یک مزیت نسبت به دوستان زنده دارند؛ شما میتوانید هر زمان که بخواهید از همراهی اشرافیترین محافل جهان لذت ببرید. بزرگان درگذشته فراتر از دسترس فیزیکی ما هستند، و بزرگان زنده نیز معمولاً تقریباً به همان اندازه غیرقابلدسترسیاند؛ و بهعنوانِ دوستان و آشنایان شخصی، نمیتوانیم همیشه آنها را ببینیم. شاید در خواب باشند، یا در سفر. اما در کتابخانه شخصی، در هر لحظه میتوانید با سقراط، شکسپیر، کارلایل، دوما، دیکنز، شاو، بری یا گالسورثی گفتگو کنید. و بیتردید در این کتابها، این افراد را در بهترین حالتشان میبینید. آنها برای شما نوشتهاند. آنها تمام تلاش خود را کردهاند تا شما را مخاطب خود قراردهند و تأثیری مطلوب بگذارند. شما برای آنها همچون تماشاچی برای بازیگر ضروری هستید؛ اما بهجای اینکه آنها را نقابدار ببینید، به عمیقترین دل آنها مینگرید.
شما وقتی دو یا سه هزار کتاب در خانه دارید درواقع دو یا سه هزار مهمان عالیقدر دارید و چه افتخاری بزرگ تر و شریف تر از این که میزبان تولستوی روسی باشید یا سیسروی رومی و هومر یونانی.در حضور مولانای عارف و شمس زانوی ادب بزنید و یا در خدمت امرسون آمریکایی و گوته آلمانی.شما یک جهان را در خانه خود گردآورده اید آیا فخری فراتر ازاین سراغ دارید؟
✍ویلیام لیون فِلپس
(بخشی از کتاب خطابه های بزرگ جهان/در دست ترجمه قربان عباسی )