نداشتن نماینده ای از مدیران پیشین ورزش در انتخابات می تواند از دو امر نشات گرفته باشد. نخست آنکه مدیران ورزش به مرحله ای از پختگی دست پیدا کرده اند که ورود به عرصه انتخابات ریاست جمهوری را بی ثمر دانسته و به کار و زندگانی خود بپردازند، یا آنکه از سرنوشت پیشینیان عبرت آموخته و قدم به میدان نگذاشتند.
هاشمی طبا یک دوره و آقایان مرحوم غفوری فرد(یک دوره قبل از آمدن به ورزش) و مهرعلیزاده نیز دو دوره حضور در انتخابات را تجربه کرده اند. البته دیگرانی نیز چون مرحوم ناصر حجازی نیز ثبت نام کردند اما جزو نفرات پایانی قرار نگرفته و خیلی زود از دور رقابت ها کنار رفتند.
البته در دوره اخیر رویانیان که مدتی را نیز مدیر عامل باشگاه ورزشی بوده ثبت نام کرد اما به تایید نهایی نرسید. نکته دیگر اینکه از کابینه فعلی نیز تعدادی از وزرا جزو 80 نفر کاندیدا انتخابات ریاست جمهوری بودند اما وزیر ورزش جزو آنها نبود.
موضوع عدم حضور ورزشی ها در چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری را می توان از منظری دیگر نیز نگریست. در دوره های پیشین ورزشی ها حضور پر رنگ تری در ستاد های انتخاباتی داشتند و صراحتا مواضع خود را اعلام می کردند.
اما در این دوره اگر هم فردی حضور پیدا کرده، یا به شکلی نامحسوس بوده و یا منفعلانه و در جهت رفع تکلیف فعالیت داشته است. البته این موضوع می تواند به پیچیده بودن معادلات انتخابات آتی نیز مرتبط باشد و مدیران ورزش صبر کنند و ببینند کدام کاندیدا از شانس بالاتری برخوردار می شود تا با نزدیک شدن به او بتوانند بلندپروازی های خود را جامه عمل بپوشانند.
اما از ورزش که عبور کنیم امیدواریم در پایان انتخابات فردی شایسته منتخب گردد تا بتواند نیازها را برآورده ساخته و بر چالش های موجود فائق بیاید و بتواند امید را در جامعه و نزد مردم ایجاد کند.
حسین محمدی