*برای اینکه که خوانندگان شما را بهتر بشناسند لطفا یک بیوگرافی مختصر از خودتان بیان کنید.
بنده مسعود کوثری رییس انتشارات علمی فرهنگی و دانشیار رشته جامعهشناسی در دانشگاه تهران میباشم و فارغالتحصیل از دانشگاه تربیت مدرس بوده و چیزی حدود 15 سال است که در حوزه رسانهها، مطالعات فرهنگی و سینمایی پژوهش میکنم و مجموع آنها را به صورت دروسی در دانشگاه تدریس مینمایم.
*به عنوان نخستین سوال، برای ما از نقش ورزش به عنوان یک پدیده اجتماعی و تاثیری که در جامعه ایفا مینماید سخن بگویید.
در جامعه معاصر ورزش جایگاه ویژهای پیدا کرده است. مسابقات مختلف ورزشی از فوتبال گرفته تا کشتی و تنیس و والیبال و ... از جمله ورزشهایی هستند که هیجان اجتماعی زیادی را در جامعه بوجود میآورند و مخاطبین زیادی را متوجه خود میسازند؛ البته در نیم قرن گذشته این مسئله بیش از پیش رسانهای شده است. در گذشته نیز همین مسابقات برگزار میشد اما بدین حد به آن پرداخته نمیشد و بیشتر حضور افراد به عنوان تماشاگر در میادین نقش اصلی را تعیین میکرد. با توسعه رسانههایی از قبیل رادیو، تلویزیون و شبکههای ماهوارهای و امروز هم اینترنت و سایر وسائل، ورزش به صورت گستردهای رسانهای شده و بیشتر به این معناست که در تار و پود زندگی مردم هم تنیده شده است. از این جهت تاثیر رسانهای ورزش بسیار بیشتر از خود ورزش به مفهوم یک فعالیت بدنی قرار گرفته است. نکته دیگر این که در جوامع معاصر بین ورزش و هویت جمعی و هویت اجتماعی یک رابطه وثیقی برقرار شده است. ملتها از اینکه در رویدادها و مسابقات ورزشی شکست میخورند، احساس ناکامی میکنند و یا وقتی در مسابقات ورزشی المپیکها پیروز میشوند احساس بزگی و قدرت میکنند. بنابراین، ورزش در سطوح مختلف با هویت جمعی، ملی، قومی و حتی شهری مردم پیوند خورده و شکست یک تیم به منزله احساس ضعف و شکست در هویت آن گروه است که این میتواند یک شهر با تیمهای مربوط به آن و یا یک قوم و کشور و تیمهای وابسته به آن را با دشواری رو به رو سازد.
از طرف دیگر ورزش در بسیاری از روابط اجتماعی و قضاوتهای اجتماعی هم تنیده شده است. برای مثال کرکری خواندن پرسپولیسیها برای استقلالیها و بالعکس بخش بسیار وسیع و زیادی را به خود اشغال کرده است و از حیطه ورزش خاصی مانند فوتبال خارج شده و این کری خواندنها را اکنون در سایر رشتهها مانند والیبال و فوتسال نیز میبینیم. بنابراین، ورزش خود به استعارهای برای سایر روابط اجتماعی تبدیل شده است و تضادهای ورزشی را گهگاه استعارههایی برای تضادهای اجتماعی به کار میبرند. یعنی در بسیاری از موارد طرفداران یک تیم در همین کریخوانیها تقاضاهای اجتماعی خود را بیان میدارند پس این مسئله یک امر بسیار مهم است و در جامعه معاصر هم رشد بسیار زیادی یافته است.
*به نظر میرسد ورزش امروزه از بستر اصلی خود فاصله بسیاری گرفت و دیگر نقشی صرفا سرگرم کننده ندارد. از زمانی که دولتها تصمیم گرفتند از ورزش برای نشان دادن قدرت سیاسی، اقتصادی، رفاهی فرهنگی خود بهره ببرند و به ورزش وارد شدند، کارکرد ورزش نیز عوض شد. اکنون به نظر شما در مسابقاتی مانند المپیکها و جامجهانیها کشورها به چه میزانی میتوانند در انتقال این مفاهیم در این رویدادها موفق باشند و اینکه شایعاتی از دخالت دولتها در قهرمانی و توزیع مدالها میان برخی کشورها مطرح شده است لذا در این باره نیز نظر خود را بیان کنید.
در اینجا دو مسئله را مطرح نمودید، اولین مسئله صنعت ورزش است که ورزش امروزه به صنعت تبدیل شده و این امر نشان دهنده حجم انبوهی از سرمایه گذاریها و تبلیغات و درآمدهای رسانهای و مسائل مشابهی است که بیرون از میدانهای ورزشی رقم می خورد و تولید کالاهای مرتبط با ورزش نیز بر این امر صحه میگذارد. بنابراین خود این صنعت سهم زیادی در داغ کردن مسئله ورزش دارد و تولید کالاها و لوازم ورزشی، مجلات و برنامههای مربوط به ورزش و ... به گسترش این صنعت کمک میکند. به هر حال صنعت بزرگی به نام ورزش پدید آمده است و گهگاه هم به مافیاها و شرکتهای چند ملیتی بزرگی میانجامد که به اصطلح این مسائل را دنبال میکنند. برای مثال اطلاعاتی که فیسبوک راجع به کاربران خود در اختیار شرکت نایک (Nike) گذاشته بود، نمونهای از اطلاعاتی است که برای فروش کفشها و لوازم ورزشی میتواند مهم باشد و این اطلاعات یک بانک اطلاعاتی بسیار مهم و البته گران به حساب میآید که شرکت نایک هم به خوبی از علائق مردم بهره گرفت تا میزان فروش خود را بالا ببرد.
در مورد سیاست هم طبیعتا به همین شکل است. ورزش تا حدود زیادی سیاسی هم شده است. اگر خاطرتان باشد از زمان جنگ جهانی دوم و گزارش المپیک مونیخ گزارش و مستندی تحت عنوان «پیروزی اراده»، خبر از سیاسی شدن المپیک و ورزش را داد. در دوران معاصر نیز میادین ورزشی به مکانی برای تسویه حسابهای ورزشی تبدیل شدهاند؛ البته بخشی از آن به هویتهای جمعی چنانچه در بالا اشاره کردیم بستگی دارد و بخشی نیز به گونهای ناروا به تسویه حسابها کشیده شده است و این فقط برای ایران نیست بلکه در کل دنیا روال بدین گونه است. نمونههای بدعهدیها، بدزبانیها، زد و خوردهایی که در مسابقات ورزشی و بعضاً درون و بیرون استادیومها و سالنهای ورزشی وجود دارد، به خوبی حکایت از سیاسی شدن بیش از حد ورزش دارد.
*از آنجا که خود شما در بحث نشانهشناسی و ساختارشکنیهای فرهنگی پژوهشهایی انجام د ادهاید، آیا میتوان گفت که ساختارشکنی در عرصه ورزش هم صورت گرفته است؟ برای مثال مسائل اخلاقی را در نظر آورید و اینکه آیا با همه این بی اخلاقی ها در ورزش که رسانه نیز آنها را منعکس میکند و امروزه با یک جست و جوی ساده در گوگل به عمق فاجعه میتوان پی برد، نمیتوان گفت که این بی اخلاقیها حاکی از ساختارشکنی و تغییر ماهیت در ورزش است یا دلایل دیگری در این امر دخیل اند؟
در اینجا دو مسئله حائز اهمیت است که بعد از انقلاب نیز برجسته شده است و گهگاه مقابل همدیگر قرار میگیرد. نخست ورزش قهرمانی است و دیگری ورزش پهلوانی و سنتی است. این دو گویا دو حیطه جدا از هم هستند اما متاسفانه در اوقاتی در مقابل هم قرار میگیرند. مسئولین ورزشی نیز در دامن زدن به این جدایی میان اخلاق پهلوانی و قهرمانی دامن میزنند. در گذشته این اخلاق پهلوانی به عنوان یک اخلاق سنتی وجود داشته و به جامعه کمک میکرده که در حیطه ورزشی هم از این اخلاق سنتی و پهلوانی بهره ببریم. اما واقعیت این است که ما باید به سمت ورزش قهرمانی هم حرکت کنیم اما از کدهای پهلوانی نباید غافل بمانیم. این کدها مانند همان اصولی هستند که برای روزنامهنگاران نیز وجود دارد و باید تدوین و آموزش داده شود، یعنی بخشی از آموزش ورزشکاران در هر سطحی که هستند، اعم از نونهال، نوجوان و جوان و بزرگسالان تیم ملی میبایست بخشی از برنامه آموزشی آنها باشد تا این کدها برای ورزشکاران به خوبی نهادینه شود. کدهای اخلاقی ورزشکاران تنها این نیست که بازیکنان به هم توهین نکنند یا کلمات زشت و رکیک به کار نبرند و یا بیرون از ورزشگاه دست به اعمال ناشایست نزنند بلکه مهمتر این است که آن ورزشکاران چه رابطهای با جامعه خود دارند و این رابطه است که باید در صدر همه چیز قرار گرفته و فهمیده شود. اینکه چه جایگاهی دارد و چگونه باید رفتار شود. دیگر اینکه ورزشکار در مقابل اطلاعات شخصی خودش چه وظایفی دارد و درباره اطلاعات هم تیمیها و مربیان و باشگاه چه وظیفهای دارد و اینها اموری است که باید تدوین و آموزش داده شوند. این امور تنها با داشتن کمیته انضباطی در فدراسیونهای ورزشی بر طرف نمیشود؛ چرا که میبینیم هر از چند گاهی مسائل اخلاقی در میادین و بیرون از ورزش مطرح میشود و این کمیتهها وظیفه داوری و بررسی و قضاوت درباره آن موضوع را دلرند اما عملاً تاثیری از این تصمیمات را مشاهده نمیکنیم ، اثری بر روحیه و رفتار ورزشکاران و به طور کلی در جامعه دیده نمیشود.
به نظر من تنها تمرینات ورزشی برای ورزشکاران مفید نیست. کلیه آکادمیها ، مدارس و باشگاههایی که کار تربیت ورزشکاران را انجام میدهند، میبایست این کدهای اخلاقی را پیاده کنند. این کدها ضرورتاً لازم نیست که منعکس کننده اخلاق سنتی چنانچه که در گذشته بود باشد یعنی ما نباید بگوییم که یا کدهای اخلاقی پهلوانی و یا دیگر هیچ. بلکه، کدهای اخلاق پهلوانی به جای خود و کدهای ورزش قهرمانی هم در جایگاه خود و این دو با هم ورزش را در حد متعالی خود نشان میدهد. مثلا با این روش به گونهای پیش برویم که دیگر ورزشکاران ما به راحتی تن به دوپینگ ندهند. ورزشکاران آمریکایی در المپیک ریو بود که مسئل دزدی شدن اموالشان را مطرح کردند اما آنچه که در نهایت پلیس ریو منتشر کرد چیزی جز رسوایی خود این ورزشکاران و خراب کردن وجهه مردمشان نبود. آنچه پلیس برزیل منتشر کرد این بود که این ادعای دزدیده شدن چیزی جز شوخی ورزشکارن و شرارتهای معمول آنان نبوده است. این واقعه که چندی پیش روی داد، بیانگر این بود که ورزشکاران حتی در آمریکا و اروپا نیز به چگونگی رفتار کردن در حد و حدود خود را نمیدانند.
به طور کلی معتقدم که ما میتوانیم ورزش قهرمانی داشته باشیم ضمن اینکه این ورزش، کدهای ورزش پهلوانی را نیز چاشنی خود داشته و بر اساس آن رفتار نمیند. این اصول میبایست در مدارس و آکادمیها و باشگاههای آموزش داده شوند.
*سوال آخر و اینکه شما را زیاد هم خسته نکنیم و گویا روز شلوغی هم امروز دارید آیا خودتان هم اهل ورزش کردن هستید؟
زمان جوانی و نوجوانی اهل فوتبال بازی کردن بودم اما رفته رفته ورزش در زندگی من نقش کمتری یافت و کمتر به ورزش به عنوان بازیکن یا ورزشکار پرداختم اما شنا و کوهنوردی اکنون نقطه اتصال من به ورزش میباشد و با این دو به حفظ به سلامتی جسم و روح میپردازم.