مثل تمام صحنههای زندگی که وقتی دچار احساس میشویم بسیاری مسائل از نگاهمان دور می ماند و فقط و فقط احساس است که سخن می گوید در ورزش نیز حکایت چنین است. با یک برد احساس شادی و غرور میکنیم و آن را متصف به تمام اوصاف خوب و با یک شکست از برج عاج سقوط کرده و زمین و زمان را به باد دشنام میگیریم.
المپیک چیست؟ فرق آن با دیگر مسابقات کجاست؟ قرار است قهرمانان، مربیان، مسئولان ورزش جهان به دور هم جمع شوند چه کنند؟ فقط شاهد قهرمانی یک نفر و شکست انبوهی از انسانها باشند؟ ما در المپیک پابهپای پیروزیها و شکستها را میبینیم و در نهایت در پس سکویی سه نفره تعداد زیادی ورزشکار دل گرفته که با چشمهایی پر حسرت به این سکوها می نگرند.
آری اگر ورزش را فقط بردن و باختن بدانیم بیتردید برای یک برد بسیاری میبازند و اینجاست که پارادوکس اخلاق قهرمانی شکل میگیرد. راستی قرار است بعد از اتمام مسابقات فقط عدهای قلیل خوش باشند و باقی غمگین؟ نه بیتردید غایت ورزش چنین نیست.
باید تلاش کرد و پیروز شد اما با یک شکست دنیا به آخر نمی رسد مگر برای کسانی که تمام هویت خود را در مدال دنبال میکنند. مدال سرانجام ورزش است اما همه چیز آن نیست و نفس شرکت در یک میدان بزرگ جهانی و تبادل فرهنگ امری است که اهمیتی کمتر از مدال ندارد. بگذارید با یک مثال سخن را تمام کنیم و ادامه آن را به فرصتی دیگر موکول می کنم.
حتما دیدهاید افرادی را که به سفر می روند و چنین می پندارند که هدف از سفر فقط رسیدن به مقصد است. شاید ما هم جزیی از آنها باشیم- این نگاه باعث می شود که از لذت جاده محروم بمانیم. جاده و مناظر آن هم بسیار زیباست و در واقع مسیر نیز جزیی از هدف است. باید وقتی حرکت می کنیم چنان از راه لذت ببریم که حتی وقتی در میان راه تصمیم به برگشت گرفتیم باز هم استفاده خود را برده باشیم.
صدالبته که نیت، رسیدن به مقصد است اما نباید حظ طی کردن راه را ندیده گرفت. ورزش نیز چنین است، غایت آن کسب مدال است اما این نباید چنان جلوه کند که ما از مسیر زیبایی که با تمرین کردن، کسب سهمیه و...طی کردهایم غافل شویم. جدای کسب نتیجه، دیدن جوانان رعنا و دلاور در میدان، خود میتواند اسباب شادی باشد به شرط آنکه نگاه خود را تغییر دهیم. پسران و دختران ورزشکار فرزندان همه ما هستند و ما به آنها میبالیم. با انتظارات بیش از حد آنها را مجبور به واکنش نکنیم که ناپسند است. ورزش را با هیچ چیز دیگر گره نزنیم و فقط به چشم ابزاری برای معرفی و گفت و گوی فرهنگ به آن نگاه کنیم.
به قلم:غلامحسین شعبانی