رضاخیرخواه سرمربی تیم اخیرا طی مصاحبهای تاکید کرده بود، اگر سعید بتواند بالاتر از همه نفرات در تک وسیله اختصاصی خود یعنی خرک حلقه قرار گیرد و حریفان وی افت داشته باشند این امکان وجود دارد به المپیک راه پیدا کند.
از سه شرکت کننده دیگر کشورمان نیز انتظاری برای کسب سهمیه نمیرود و میدان قطر میتواند صرفا آزمون خوبی برای ایشان باشد.
رقابت های قطر از دوم تا پنجم تیر برگزار خواهد شد و باید تا آن زمان منتظر عملکرد سعید کیخا در قطر ماند. وی آخرین بازمانده از نسلی است که اغلب هم دوره های وی سال هاست دور ورزش قهرمانی را خط کشیده اند. محمدرمضانپور و علی عزیزی جلای وطن کرده و عبدالله جامعی و هادی خناری نژاد چند ماه است که مسئولیت هیات های استان خود را برعهده گرفته اند. درست همانند سعیدرضا کیخا که او نیز چند روز قبل رییس هیات شیراز شد.
چنانچه کیخا بتواند در قطر بهترین عملکرد و رقبا بدترین نمایش را داشته باشند، آنگاه باید شاهد حضور او در المپیک نیز باشیم و چه بسا خداحافظی وی پس از مسابقات توکیو رقم بخورد. به هر روی اگر پرونده سعید در قطر بسته شود باید او را یکی از ناکامان شایسته ورزش کشور لقب داد. ورزشکاری که طولانیترین حضور را در تیم ملی داشت اما مسئولان کنونی فدراسیون تمام تخم مرغ های خود را در سبد این ورزشکار چیده، تلاش کردند با مصادره به مطلوب کردن افتخارات پیشین وی، حضور احتمالی این قهرمان در المپیک را نیز حاصل عملکرد خویش قلمداد کنند.
بی گمان کیخا آخرین حلقه از نسل ژیمناستهایی است که پله های ترقی را در سایه سختکوشی و تلاش طی کردند. اکنون پیشینیانی چون او، مدت هاست کفش و لباس قهرمانی خود را به گوشه ای آویخته و پسینیان نیز هنوز از نظر فنی با وی فاصله بسیار دارند.
با این وصف و در یک نگاه اجمالی می توان گفت، در آستانه پایان دوره ۴ ساله اینچه درگاهی که ۱۹ تیر ماه خاتمه خواهد یافت هر کسی که سکان هدایت این فدراسیون را بر عهده بگیرد، کار دشواری خواهد داشت. او باید برای ساخته و پرداخته کردن تیمی قدرتمند و پشتوانه های قابل اعتنا و فضای امن و بی حاشیه، بسیار تلاش کند وحوصله به خرج دهد.
متاسفانه طی چهار سال گذشته سیاست حاکم بر فدراسیون جای اینکه مبتنی بر مشارکت عمومی، بهره گیری از خرد جمعی و در جهت منافع کلی این ورزش باشد، بر پایه حمایت فردی و مشارکت حداقلی استوار بوده. فرض که یک ورزشکار موفق به کسب سهمیه المپیک در مرحله آخر و جمع بازماندگان نهایی یا حتی از طریق وایلد کارت شد، این حضور چه اهمیتی دارد وقتی نتوانیم در میدان المپیک خودی نشان دهیم؟
این موضوع منحصر به ژیمناستیک نیست بلکه کم و بیش در رشته های دیگر جریان دارد. عدهای صرفا به دنبال کسب سهمیه المپیک بودند و زمانی که موفقیت حاصل نشد چشم به لطف فدراسیون جهانی دارند تا مگر دری به روی آنها باز کرده و مجوز حضور یک نفر در المپیک را صادر کند. ما که نباید دنبال کمیت و حضور حداکثری در المپیک باشیم بلکه آنچه در چنین مسابقاتی اهمیت دارد جنبه کیفی قضایا و درصد بالای موفقیت قهرمانان است.
با این وجود یک نکته را نمی توان نادیده انگاشت که اگر مسابقات قطر برای عده ای آب نداشته باشد برای برخی نان دارد که پس از بارها سفر در مقام داور به مسابقات برون مرزی متعدد، اکنون باردیگر شال و کلاه کرده و اینبار در کسوت مربی راهی قطر شوند. یکی نیست از مسئولین فدراسیون بپرسد فردی که شاگردی در جمع نفرات اعزامی به قطر ندارد و همواره به عنوان داور مورد حمایت در مسابقات حضور داشته در عین حال کارشناس خبره مجمع فدراسیون است چرا باید به عنوان مربی عازم قطر شود؟ آیا بهتر نبود به جای ایشان یک نفر از میان مربیان کرمان، گلستان، تهران و یا شیراز که ورزشکار آنها در این میدان حضور دارد عازم دوحه میشدند؟