به گزارش منهای فوتبال، نصیر زاده در همین رابطه طی گفت و گویی اعلام کرده بود ترجیحا علاقهمند به فعالیت در فدراسیون تحت مدیریت خود است و بعید میداند امکان فعالیت در دو مسئولیت متفاوت آن هم با حجم کار بالا وجود داشته باشد. این در حالی است که رییس فدراسیون کشتی در تازهترین مصاحبه خود از لزوم ادامه فعالیت رییس فدراسیون بدنسازی در سازمان لیگ کشتی خبر داده! دبیر حتی پا را فراتر نهاده و اعلام کرده شرط او با نصیرزاده این بوده که وی همزمان با ریاست فدراسیون بدنسازی، سازمان لیگ کشتی را نیز مدیریت کند!
اظهاراتی از این دست موجب تعجب است زیرا در تاریخ ورزش سابقه نداشته رییس یک فدراسیون مسئولیت لیگ فدراسیون دیگر را نیز بر عهده داشته باشد. بیان چنین سخنانی، از دو منظر کم لطفی در حق جامعه کشتی و بدنسازی محسوب میشود. کم لطفی اول به مفهوم مهر تایید زدن بر بیاهمیتی امور دو فدراسیون است چرا که اگر قرار به کارکردن باشد یک نفر اگر علامه دهر هم باشد برای انجام امور یک فدراسیون پرمشغله وقت کم خواهد آورد. کم لطفی دوم اعتراف به قحط الرجال در عرصه کشتی است!
مهمترین ایراد کارشناسان و دوستان دستاندرکار حاضر در فدراسیون به رسول خادم این بود که وی نباید همزمان دو مسئولیت ریاست فدراسیون و سرمربیگری را برعهده داشته باشد. با وجودی که محدوده هر دو مسئولیت در یک جا قرار داشت و رییس وقت فدراسیون از نوابغ کشتی جهان محسوب میشد. اکنون اما روشن نیست رییس فدراسیون کشتی براساس کدام استدلال و منطق تاکید دارد رییس یک فدراسیون که هنوز احاطه کامل بر کم و کیف و مقدرات مجموعه تحت مدیریت خود ندارد و ظاهرا همزمان مسئولیت تربیت بدنی دانشگاه پیام نور را نیز بر عهده اوست چگونه میتواند مدام بین خیابان ورزنده که در سوی دیگر شهر قرار دارد و خانه کشتی که در منتهیالیه غرب پایتخت است در رفت و آمد باشد؟ این چه مفهومی دارد جز اینکه به زبان بی زبانی کارآیی اهالی کشتی را زیر سئوال ببریم؟
مشکل همان است که برخی از بزرگان کشتی جسته و گریخته به آن اشاره دارند؛ برخی از عنوانداران وقتی مصدر کار فدراسیون میشوند گمان دارند حاکممطلق العنان مجموعه تحت امر و حرف اول و آخر باید بر زبان آنان جاری شود. این گفتار به مفهوم کم توان انگاشتن نصیرزاده یا تعیین محدوده اختیارات نامبرده نیست اما از آنجایی که گفتهاند هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد، بیان چنین دیدگاهها و نقطه نظرات غیر متعارف نیز حدود و ثغوری دارد. شاید عقل ناقص ما با اِعمال چنین مدیریتهایی بیگانه است و در قرن بیست و یکم در نمییابیم که اصول مدیریت در جهان معاصر متکی به برنامه و سیستم است و حضور افراد در مسئولیتهای مختلف تنها به اجرای برنامه های از پیش تهیه شده و دقیق کمک میکند. به سخن دیگر امور اداری باید به جای فرد محور بودن برنامه محور باشد.
شاید در سایه ضعف مدیریت کلان ورزش و فقدان سازوکار موجود در این واپسین ماههای عمر دولت و وزارت ورزش از یک سو و بی عملی مجامع فدراسیونها، برخی روسا محدودیتی در تصمیم گیریها و اعمال سلیقه احساس نکنند اما این موارد از نگاه تیزبین افکار عمومی و کارشناسان واقعی رسانههای منتقد پنهان نخواهد ماند.
به خاطر داشته باشیم سالهای طولانی مسابقات لیگ برگزار و از قضا دوران طلایی اجرا و عمل آن در زمان مسئولیت چهرههای با تجربه خانواده کشتی بوده است.
تلاشگران کم ادعایی چون نقی کلانتری، اسدالله رضایی، عباس نمازیان، شادروان تورج لارودی ورضا غلامی، خصوصا همکاران بینام و نشانی که این بزرگان را یاری میدادند و هم اکنون نیز عمده بار لیگ بر دوش برخی از آنان است موجبات رونق و شکوفایی لیگ کشتی شدند. حال اینکه چرا عزیزان مسئول کنونی علاقه وافر دارند امور مختلف فدراسیون را به افرادی غیر از خانواده کشتی بسپارند و در این راه تا آنجایی پیش میروند که حاضرند چند هندوانه را زیر بغل یک نفر غیر از خانواده کشتی جای دهند اما حاضر نیستند مسئولیت لیگ را به فرد باتجربه و امتحان پس دادهای از جامعه کشتی بسپارند موجب شگفتی است!
و کلام آخر اینکه اعضای مجمع بدنسازی با این امید به نصیرزاده اعتماد کردهاند که او بتواند تحول جدی در عرصه این ورزش ایجاد کند. لازمه این کار تمرکز و تلاش وی در همین حوزه است. اگر تصور آن است که کشتی فرد واجد شرایط برای اداره لیگ ندارد فکر دیگری باید کرد.
به قلم:محمدرضا کاظمی