درست زمانی که والیبال ایران در اوج اقتدار، قله های موفقیت را پشت سر می گذاشت و در بخش های مختلف از جمله تیم های ملی، سازمان لیگ، ساحلی و بانوان به اهداف از پیش تعیین شده می رسید، محمدرضا داورزنی عطای ریاست بر آن را به لقای رفاقت با وزیر بخشید و بر صندلی معاونت قهرمانی وزارت ورزش نشست.
دیری نپایید که هر دو حوزه معاونت قهرمانی و فدراسیون والیبال با چالش های عدیده ای روبه رو و متحمل زیان هایی شد تا همگان حتی شخص داورزنی به این نتیجه برسند که باید به جایگاه قبلی خود بازگردد.در این رفت و آمد اما نه تنها اعتبار رئیس کارکشته والیبال قربانی رفاقت با سلطانی فر شد بلکه رفاقت با رفقای وفادار او نیز قربانی تنگ نظری ها و سومدیریت ها گشت.
امروز والیبال ایران که در غیاب چهره های شاخص خود بارقه ای از دوران شکوه را به همراه ندارد، امیدوار است تا باردیگر خود را به عنوان موفق ترین ورزش تیمی ایران معرفی کند. این درحالی است که ۸ ماه پس از بازگشت داورزنی به فدراسیون ضعف در حوزه جذب اسپانسر، عدم تعیین تکلیف برخی ارکان و بخش ها نظیر نایب رئیس، سازمان ساحلی، تیم های ملی، کم اطلاعی و گاف های مسئولان فعلی درباره مسائل جاری و همچنین پررنگ شدن بحث بازنشستگی و پرونده های بازرسی عملاً روند توسعه این ورزش را با اخلال روبه رو کرده است.
باید پرسید هزینه چهار سال بلاتکلیفی والیبال ایران در رفت و بازگشت داورزنی و تغییرات گسترده در همه بخش های این فدراسیون بر عهده کیست؟ وقتی حاکمیت ورزش کشور از تبیین استراتژی بلندمدت برای موفق ترین ورزش تیمی ایران هم ناتوان است و سرنوشت آن را به تصمیمات مقطعی گره می زند چگونه می توان به تصمیم سازی های بخردانه در سایر حوزه ها امید داشت.
فعلا ماحصل تغییرات در فدراسیون والیبال بدل شدن میلیاردها تومان انباشته مالی به بدهی های قابل توجه، عدم وجود رغبت حامیان مالی قبلی به تداوم حضور در این رشته، دلخوری و برکناری برخی چهره های شاخص و همچنین بلاتکلیفی تیم های ملی است که نشان می دهد بیش از داورزنی از سلطانی فر و همچنین مدیران سابق فدراسیون از داورزنی، این والیبال ایران است که چوب رفیق بازی آقایان را می خورد.
الهام محمدی مجد