نجف دریابندری درگذشت. مرگ او به ما یادآوری می کند که تا چند سال آینده غول هایی مانند: ابتهاج، شجریان، فولادوند، گلستان و... را هم از دست خواهیم داد، اما زمانی که این بزرگان از دست می روند چه کسی برایمان باقی می ماند؟ نسلی طلایی می رود و به جای آن نسلی زرد و سخیف باقی می ماند. نسلی به دور از هر گونه ارزش و آرمان و معیار اخلاقی که هیچگونه نظارت و خط قرمزی را نمی شناسد. غول های ادبیات و هنر و اندیشه می روند در عوض تتلو و امثالهم جلودار می شوند.
این پایین آمدن سطح مختص ادبیات و هنر نیست؛ در ورزش نیز چنین است و از غفوری فرد به سلطانی فر رسیده ایم، از صفایی فراهانی به تاج و کفاشیان و از مرحوم بهمنش به ... .
وقتی نام برخی از مدیران فعلی که قدرت را در دست دارند را مشاهده می کنیم بیشتر به این باور می رسیم که ورزش ما افت محسوسی داشته است؛ چرا که برخی از آنان تنها دغدغه شان پر کردن جیب خود و فرزندانشان است. افرادی در راس قرار می گیرند که می خواهند عقده ها و ناکامی های خود را در این چند صباحی که در قدرت هستند جبران کنند و از هیچ چیز ابایی ندارند. حق هم دارند اکنون واحدهای نظارتی که توجهی به مسائلی که در ورزش روی میدهد ندارند اما امان از روزی که به ورزش رو کنند و آن وقت است که انتصابات و تصمیمات آقایان و قراردادها و پول هایی که رد و بدل شده بر ملا شود. حالا کار به جایی رسیده است که سلطانی فر به عنوان متولی ورزش طلب استمداد می کند. اینکه خود ایشان چقدر در بوجود آمدن این قضایا دخالت داشته اند نکته ای است که بدان خواهیم پرداخت.
اما همه چیز مختص مدیران نیست در سایر زمینه ها هم ما رو به نزول هستیم. زمانی که زلزله طبس رخ داد، تختی از آبرو یعنی تمام آن چیزی که داشت مایه گذاشت و به میان مردم آمد و برای مردم آسیب دیده طبس کمک جمع آوری کرد اما در دوران خودمان کمک های ورزشکاران بخش کوچکی از آن چیزی هم که مردم به آنها می دهند نیست. در اخبار می شنویم ورزشکاران مطرح دنیا حتی تا 70 درصد دستمزد خود را می بخشند اما ورزشکاران ما یا ارقام کمکی شان بسیار ناچیز است و یا تنها به پخش تعدادی ماسک و دستکش در پارک محله شان محدود می شود. وظیفه ای بر دوش آنها نیست و نمی خواهیم انتظارات را بالا ببریم زیرا بسیاری از آنان به واسطه مدیران ناکارآمد هنوز جوایز و حقوق سال های پیش خود را هم دریافت نکرده اند. اما زمانی که مدیری ناکارآمد در راس امور قرار می گیرد مردم از قهرمانان و دلاوران کشور خود انتظار دارند تسلی خاطری بر موج این غم و مشکلات باشند و کمک های بیشتری از آنان دریافت کنند.
البته همه چیز کمک مادی نیست. در روزهایی که ترس و واهمه از مرگ و مشکلات متعدد اقتصادی و بسیاری مسائل دیگر بیداد می کند و خانه نشینی اجباری و مشکلات روحی بر آن افزوده است، وزارت ورزش و جوانان ما چه کاری انجام داده است؟ در ابتدای بحران کورونا و روزهای اوج آن با زور هیئت ها را فرا خواندند تا انتصابات فدراسیون دوو میدانی و جانباران و معلولین را برگزار کنند که اولی باطل اعلام شد و دومی هم با اما و اگر های فراوانی همراه بود. در طول این مدت هم جناب وزیر فقط از وعده غیر قابل تحقق خصوصی سازی سرخابی ها سخن گفت. وعده ای که به هیچ وجه امکان وجودی پیدا نکرده است. با شناختی که از توان مدیریتی ایشان داریم بعید به نظر می رسد که این مسئله حتی با وزارت 10 سال آینده او هم محقق شود.
میراثی که از این دوره برای وزرای آینده باقی خواهد ماند تنها پول های از پیش خورده شده، بدهی های سنگین باشگاه ها، تعداد بسیاری از مدیران ناکارآمد به کار گرفته شده و هرج و مرج و نارضایتی خواهد بود اما از همه آنها بالاتر تنزل جایگاه خود وزیر است (نمونه آن را در شعارهای روی سکوها دیدیم) که اولین اقدام وزیر آینده این خواهد بود که شان و ارزش را به وزارتخانه خود بازگرداند و آن را در جایگاه اصلی خود قرار دهد.
حسین محمدی