به گزارش منهای فوتبال،این روزها نادرکاشانی کاپیتان یک دهه بسکتبال ایران روی تخت بیمارستان است. کاشانی در سه دوره بازی های آسیایی 1966، 1970 و 1974 بازی کرده و تا پیش از انقلاب یکی از محبوب ترین بازیکنان بسکتبال ایران بود.
حضور در سه دوره بازی های آسیایی برای معرفی یک چهره ماندگار در بسکتبال ایران کافی است. دورانی که می توانست یک دوره دیگر به آن اضافه شود اما با وجود تیم خوب ایران در مسیر بازی های آسیایی 1962، تیم ملی بنا به مشکلاتی اعزام نشد و بخت خوب ملی پوشان وقت بسکتبال برای هنرنمایی در بسکتبال آسیا از دست رفت.
نادر کاشانی چهره ماندگار و متعلق به نسل دوم بسکتبال ایران است که همراه با نسل سوم بسکتبال نیز در بازی های ملی و باشگاهی درخشید. در نسل دوم با بازیکنانی چون آقاکوچیک، قهرمانلو، ماهتابانی و عدل همبازی بود و سپس در بهترین تیم تاریخ بسکتبال تا آنزمان با محسن خلخالی، مظفر بنی هاشمی، سروش نگهبان، امیر ایلیاوی و رضا مشحون در سال 1970 هم تیمی شد.
نادر کاشانی متولد 1323 در محله قدیمی فرهنگ است. فوتبال و والیبال بازی می کرد اما در مدرسه رهنما با حسن نیکو، شیفته بسکتبال شد. حسن کریمی دیگر مربی اوست که کاشانی همیشه از او به نیکی یاد می کند. در باشگاه پولاد دست به توپ شد و بعد از ورود به دانشکده افسری توسط سرهنگ صادقی به باشگاه پاس رفت. در اواخر دهه 40 کاپیتان تیم ملی بسکتبال شد و با تیم های ارتش ایران در مسابقات جهانی حضور یافت و در سال 57 از تیم ملی و بسکتبال کناره گیری کرد.
کاشانی در تمام دوران بازی خود سبک منحصر به فردی داشت و وظیفه اش را در زمین به خوبی انجام می داد. با برش های برق آسا و ناگهانی و با شوت های دقیق.
او همیشه در زمین بازی دوستانه به همان اندازه جدی و هوشیار بود که در یک بازی رسمی. برایش فرقی نمی کرد چون فقط سختکوشی و جدیت را در بسکتبال آموخته بود.
محبوبیت نادر کاشانی فراتر از نسل هاست. او برای همبازیانش یک دوست خوب و رفیقی بامرام است و برای جوانترها یک افسانه زنده که امروز برای بسیاری از بازیکنان جوان، یک نماد و یک الگو در تاریخ بسکتبال ایران است.
نادر کاشانی را چند هفته پیش در روز افتتاح موزه ورزش در کمیته ملی المپیک و پارالمپیک دیده بودیم. با همان قامت خمیده و دست به عصا که نصف وزنش را روی آن انداخته بود. موزۀ ورزش برای حفظ فرهنگ و تاریخ ورزش بنا شده است و آن روز یکی از مشهورترین چهره های ورزش ایران در حال بازدید از این موزه بود. فرصتی هم برای ما در مجلۀ سه گام به وجود آمد تا بعد از مدتها انتظار بالآخره گپی با او داشته باشیم. از نادر کاشانی همانطور که در حال تماشای تابلوهای روی دیوار موزه بود ابتدا درباره علت مشهور شدنش پرسیدیم. او گفت:« فکر می کنم من خیلی زود مشهور شدم (خنده). بسکتبال مثل امروز گسترش نداشت و من ابتدا در بازی های تهران در بین دوستانم معرفی شدم و بعد هم در مجلات، مطالبی در توصیف بازی خودم می خواندم».
کاشانی در مکتب حسن نیکو رشد کرد. معلمی که تا قضاوت بسکتبال در دو المپیک پیش رفت و شاگردان زیادی را از مدرسه رهنما به بسکتبال تحویل داد. کاشانی درباره او گفت:« من فوتبال و والیبال بازی می کردم اما وقتی وارد مدرسه رهنما شدم جو شگفت آوری داشت. مرحوم نیکو روی دیوارهای مدرسه جای خالی نگذاشته بود و هر جا چشم کار می کرد یک حلقه بسکتبال روی تخته نصب شده بود. به ورزشکاران نمره می داد و بسکتبالیست ها را محترم می شمرد. ما آن زمان در مدرسه رهنما 10تا تیم بسکتبال داشتیم. امکاناتی نمی خواستیم. یک دست شورت و رکابی بود که تهیه می کردیم و خودمان با کاموا و پارچه توپ می ساختیم! البته به کیفیت توپ بسکتبال نبود اما برای تمرین شوت، مفید بود».
کلیت فضای بسکتبال کشور در سال های 39 و 40 تحت تأثیر رقابت های ملی و دانشجویی و بازی های دو قطب بسکتبال ایران یعنی تاج و بوستان ورزش بود. کاشانی از جو آن روزها گفت: «آن وقت ها 17 ساله بودم و 12-10 سالی از حضور تیم ملی در المپیک 1948 لندن گذشته بود همین طور شنیده بودم که تیم ملی در بازی های آسیایی 1951 دهلی نو بازی کرده است اما خیلی متوجه نبودم چه اتفاقاتی در بسکتبال افتاده است تا اینکه سال 1340 خودم ملی پوش بسکتبال شدم. من به اتفاق مرحوم سعید خلخالی جوانترین اعضای تیم ملی بودیم و قرار بود تیم به پاکستان برود. یک روز آقای حسن کریمی که مربی مان بود ما را از اردو کنار کشید و گفت شما هنوز خیلی جوان هستید و تیم ملی برای تان زود است! ما هم آن سال نرفتیم. تا سال بعد که در بازی های سیلان شرکت کردیم.
تیم ملی در سال 1341 (1962) در بازی های آسیایی شرکت نکرد در حالی که نفرات خوبی داشت که کاشانی نیز عضو همان تیم بود. او درباره علت نرفتن تیم ملی به این رویداد آسیایی توضیح داد:«به ما گفتند بودجه سازمان تربیت بدنی کم است. یک اختلافاتی هم در بسکتبال وجود داشت که تصمیم مسئولان وقت را تشدید کرده بود. به هر حال تیم خوبی داشتیم و بازیکنان باتجربه که من به اتفاق سعید خلخالی از جوانان آن دوره بودیم. به غیر از بازی های آسیایی، آن زمان یکسری بازی هایی بود که به صورت رفت و برگشت در خاک سه کشور ایران، پاکستان و ترکیه برگزار می شد به نام «جام عمران». بازی های جام سنتو هم بود اما تیم ملی بعد از بازی های 1951 بالاخره در بازی های آسیایی 1966 شرکت کرد».
اواخر دهۀ 40 و اوائل دهه 50، مصادف شد با درخشش نادر کاشانی در عرصۀ ملی و باشگاهی. او بعد از کناره گیری مسعود ماهتابی، کاپیتان تیم ملی و باشگاه پاس شد. کاشانی، کسی که در سه دوره بازی های آسیایی از 1966 تا 1974 به میدان رفته بود درباره اینکه چرا بسکتبال ایران به سکوهای سه گانه نرسید، گفت: «ما مربی نداشتیم. سه دوره مربی خارجی آمد که تخصص اصلی آنها بسکتبال نبود اما علم تربیت بدنی را بلد بودند. زمینه اختلافات هم بین بسکتبالیست ها وجود داشت که مشکل ایجاد می کرد و از طرفی بازی تدارکاتی به معنای امروزی وجود نداشت».
او در موزه ورزش با دیدن تعدادی از عکس و یادگاری ها به گذشتۀ برخی از ورزشکاران نقب زد و با دیدن مجمسمه تختی یاد باشگاه پولاد افتاد و گفت: « دوران باشگاهی من با تیم پولاد با مدیریت مرحوم حسین رضی از قهرمانان بسکتبال شروع شد. تختی کشتی باشگاه پولاد را اداره می کرد. بعد از آن در سال 1344 تا پایان دوران بازی (1356) با پیراهن پاس بازی کردم. چهار بار قهرمان تهران شدیم. پاس اولین باشگاهی بود که بازیکنان خوب تمامی رشته های ورزشی را جذب می کرد. ما بعد از ورود به دانشکده افسری از تسهیلات خوبی برخوردار می شدیم و حقوق داشتیم و امکانات مان به نسبت سایر تیم های آن زمان بهتر بود».
نادر کاشانی به اتفاق بیژن قهرمانلو و ناصر صدری دو تن دیگر از پیشکسوتان بسکتبال دهۀ 30 فضای اطراف موزه را کامل گشت زد و بعد روی یک صندلی نشست و خطاب به قهرمانلو گفت اگر دوباره به همان دوران برگردد اولین کاری که می کند دست مربیان و اساتیدی که برایش زحمت کشیده بودند را می بوسد. کاشانی در حال و هوای موزۀ ورزش دلش برای همۀ آنهایی که دیگر در میان ما نیستند تنگ شده بود. در بخش رسانه موزه، برخی نوشته ها در دوران بازی او برایش تداعی شد. سپس در پایان گفت و گو با ما به توصیفی که دنیای ورزش از نوع بازی او پرداخت اشاره کرد و گفت: « تحرک، استیل و جفت های بی نظیرش را در نزد کمتر بازیکنی می توان در ایران مشاهده نمود. گذشته از آن، چه در زیر سبد حریف با پاس های جادویی اش و چه در زیر سبد خودی در توپگیری، بسان یک اعجوبه غیرقابل مهار است».