مقدمه:
عرصه ورزش، به مثابه یک نظام پویا و پیچیده، در گرو مدیریتی خردمند و آیندهنگر است. با این حال، شواهد میدانی و مطالعات پژوهشی در ایران نشان میدهد که بخش قابلتوجهی از مدیران ورزشی در دامی گرفتار آمدهاند که میتوان آن را «دور باطل مدیریت مشکلمحور» نامید. این مدیران، وجود مشکلات را نه به عنوان نشانهای برای ضرورت تحول، بلکه به عنوان تمامی حوزه مسئولیت خود میبینند. هنگامی که این مشکلات، به دلایلی چون فقدان تخصص، منابع ناکافی یا پیچیدگی ذاتی سیستم، خارج از کنترل آنان قرار میگیرد، به مکانیزمهای دفاعی نامطلوبی همچون ارائه گزارشهای مبالغهآمیز، فریبنده و نمایشهای هیستریکال روی میآورند. این رفتارها، مانند پردهای است که واقعیتهای تلخ را از دیدگاه مقامات بالادستی میپوشاند و در نهایت، امکان هرگونه برنامهریزی و تصمیمگیری بهینه را سلب میکند. نتیجه این فرآیند، نه تنها باقی ماندن و تعمیق مشکلات است، بلکه موجی از بیاعتمادی را به دنبال دارد که فضای مدیریت را از درون میپوساند. در تقابل با این رویکرد، پارادایم «مدیریت ظرفیتساز» قرار دارد که غایت خود را نه در پاسخ به مشکلات روزمره، که در خلق ظرفیتهای جدید برای توسعه و بهرهوری میداند.
ویژگیها و پیامدهای مدیریت مشکلمحور (رویکرد واکنشی):
مدیریت مشکلمحور، ریشه در نگاه کوتاهمدت و فقدان بینش راهبردی دارد. پژوهشها نشان میدهد که یکی از ریشههای اصلی این پدیده، انتصابهای غیرتخصصی و مبتنی بر روابط و حزببازی است چنین مدیرانی، فاقد دانش تخصصی و درک عمیق از فرهنگ ورزشی هستند؛ بنابراین، طبیعی است که در مواجهه با اولین چالشهای جدی، درمانده شده و برای حفظ جایگاه خود، به «تئاتر مدیریتی» متوسل شوند.
این مدیران، به جای پرداختن به کارهای اساسی و دشواری مانند تدوین استراتژی بلندمدت یا توسعه زیرساختها، ترجیح میدهند بر «آمارهای ظاهری و زودبازده» متمرکز شوند. مطالعه موردی بر روی فدراسیونهای ورزشی ایران حاکی از آن است که این قبیل مدیران، از شفافیت مالی گریزان بوده و تخصیص منابع را به شکلی غیرمنصفانه انجام میدهند . این رفتارها، علاوه بر هدررفت منابع، به «تخریب سرمایه اجتماعی» ورزش میانجامد. حذف نخبگان، ایجاد فضای بیاعتمادی و نهایتاً، دلسردی ورزشکاران و کارکنان، از پیامدهای اجتنابناپذیر این شیوه مدیریت است.
الگو و الزامات مدیریت ظرفیتساز (رویکرد کنشگر و آیندهساز):
در نقطه مقابل، مدیر ظرفیتساز، خود را نه «مالک» که «خدمتگزار» سیستم میداند. هدف غایی چنین مدیری، «توسعه پایدار» است؛ توسعهای که حتی پس از پایان دوره مدیریتش نیز تداوم مییابد. برای دستیابی به این هدف، چارهای جز «واقعگرایی» و «افزایش توان درونی سیستم» ندارد.
مطالعه کیفی بر روی مدیران موفق ورزش کشور نشان میدهد که این گروه، دارای ویژگیهای ممتازی هستند:
۱. تخصص و دانش: آنان دارای دانش تخصصی در مدیریت ورزشی و درک عمیقی از ارزشهای اصیل ورزش هستند.
۲. بینش بلندمدت: برنامهریزی راهبردی و چشمانداز محوری، اساس تمامی اقدامات آنان است. آنان برای «ساختن آینده» وقت صرف میکنند، نه فقط برای «خاموش کردن آتشمشکلات ».
۳. شفافیت و تعامل سازنده: آنان با ایجاد فضای اعتماد و تعامل با کلیه ذینفعان (از ورزشکاران تا رسانهها)، از خرد جمعی برای حل مسائل بهره میبرند.
۴. سرمایهگذاری بر منابع انسانی: توسعه مستمر کارکنان و منابع انسانی ، بخشی جداییناپذیر از استراتژی آنان است. یک مطالعه تطبیقی نشان داد که فدراسیونهای موفق، نظاممندترین برنامههای آموزشی را برای مدیران میانی خود دارند .
۵. پاسخگویی و مسئولیتپذیری: آنان در قبال تصمیمات و عملکرد خود پاسخگو هستند و شکست را به گردن دیگران نمیاندازند.
بحث و نتیجهگیری:
چالش اصلی مدیریت ورزشی در ایران، نه در کمبود منابع مادی، که در بحران «الگوی مدیریت» است. مدیریت مشکلمحور، مانند مسکنی است که بیماریای مزمن را درمان نمیکند، بلکه تنها علائم آن را برای مدتی کوتاه پنهان میسازد. این رویکرد، در نهایت منجر به «فروپاشی تدریجی سیستم» میشود.
راه نجات، گذار به سمت مدیریت ظرفیتساز است. این گذار، نیازمند تحولی نهادی است:
· گزینش مدیران بر اساس شایستگی و تخصص و نه وابستگیهای سیاسی و حزبی.
· تدوین و اجرای برنامههای توسعه حرفهای مداوم برای مدیران ورزشی در تمامی سطوح.
· استقرار نظام ارزیابی عملکرد شفاف و مبتنی بر شاخصهای بلندمدت و توسعهای، نه صرفاً نتایج زودگذر.
· ایجاد فرهنگ سازمانی مبتنی بر اعتماد، صداقت و نوآوری.
مدیر ظرفیتساز، وارث مشکلات گذشته است، اما اسیر آن نمیشود. او با چشمی که به افق آینده دوخته شده، ظرفیتهایی میآفریند که نه تنها مشکلات امروز را حل میکند، بلکه سیستم را برای مواجهه با چالشهای فردا نیز توانمند میسازد. در این مسیر، راستی و واقعگرایی، تنها سلاح و سرمایه اوست.
به قلم دکترمحمد ابراهیم مداحی