اما در ایران، جایگاه ورزش بانوان همچنان در حاشیه قرار دارد. این بیتوجهی، نهتنها آسیبزا برای سلامت زنان است، بلکه عاملی بازدارنده برای شکوفایی ظرفیتهای انسانی کشور نیز به شمار میرود.
شکاف برنامهای و زیرساختی؛ مقایسه ایران با سایر کشورها
مطالعات تطبقی در سیاستگذاری ورزش زنان (بهویژه مقاله دکتر شارلوت بلکول، دانشگاه بریستول) نشان میدهد که کشورهای موفق در ورزش بانوان سه ویژگی مشترک دارند: برنامه عملیاتی بلندمدت، حمایت ساختاری از مشارکت زنان، و ارزیابی مستمر اثرات اجتماعی-سلامتی ورزش.
به عنوان نمونه:
• در استرالیا، برنامه ملی Sport2030 سهم مشخصی از منابع عمومی را به ارتقای ورزش دختران نوجوان اختصاص داده است.
• در کانادا، پروژه «She Belongs» با هدف حذف موانع اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی برای ورزش بانوان اجرا شده است.
• در ژاپن، برنامه «Active Women Japan» با بهرهگیری از پلتفرمهای دیجیتال، مشارکت زنان خانهدار در فعالیتهای بدنی را افزایش داده است.
در مقابل، ایران فاقد هرگونه برنامه عملیاتی جامع در حوزه ورزش بانوان است. سند آمایش سرزمینی ورزش، اشارهای گذرا به ورزش بانوان دارد و در عمل نیز بخش اعظم بودجهها، امکانات و سیاستگذاریها به ورزش مردان اختصاص دارد.
پیامدهای پزشکی: سلامت بانوان در خطر
پژوهش منتشر شده در نشریه Journal of Women’s Health (۲۰۲۱) نشان میدهد زنانی که حداقل ۱۵۰ دقیقه در هفته فعالیت بدنی متوسط دارند، تا ۴۵٪ کمتر در معرض ابتلا به بیماریهای قلبی، دیابت نوع ۲ و افسردگی قرار دارند. با این حال، طبق آمار رسمی وزارت بهداشت ایران، بیش از ۶۷٪ از زنان ایرانی دچار کمتحرکی مزمن هستند.
مطالعهای که در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی انجام شده، نشان داده است که زنان فعال از سطح بالاتری از رضایت روانی، سلامت قاعدگی و کاهش نشانههای یائسگی زودرس برخوردارند. این در حالیست که عدم دسترسی به فضاهای ورزشی مناسب، نداشتن مربی زن و فضای امن برای ورزش، مشارکت زنان را بهشدت محدود کرده است.
عدم توازن مدیریتی و حضور کمرنگ زنان تصمیمساز
مطالعهای از پژوهشگاه تربیت بدنی (۱۴۰۲) نشان میدهد تنها ۱۰٪ از مدیران ورزشی در سطوح تصمیمگیری کشور زن هستند، آن هم عمدتاً در ردههای میانی. این در حالیست که در کشورهای نروژ و فنلاند، حضور زنان در سطح راهبری ورزش ملی، از مرز ۴۰٪ گذشته است.
سلامت در خطر؛ بهای سنگین غفلت
براساس آمار وزارت بهداشت، نرخ کمتحرکی در زنان ایرانی بیش از ۶۵ درصد است؛ این در حالیست که بیماریهایی چون دیابت، فشار خون، پوکی استخوان و افسردگی در میان زنان ایرانی به طور نگرانکنندهای رو به افزایش است. ورزش منظم میتواند عامل مؤثری در پیشگیری و درمان این بیماریها باشد، اما نبود سیاستهای فراگیر، این فرصت را از میلیونها زن گرفته است.
راهکارهای اجرایی پیشنهادی
۱. تدوین برنامه راهبردی ملی ورزش بانوان با زمانبندی و بودجهبندی مشخص
۲. ایجاد زیرساختهای امن، در دسترس و ارزانقیمت برای ورزش بانوان در محلات
۳. الزام حضور زنان در سطوح بالای مدیریتی ورزشی در فدراسیونها و ادارات ورزش نه صرفا فرمایشی
۴. بهرهگیری از ظرفیت رسانهها برای شکستن کلیشههای جنسیتی درباره ورزش بانوان
۵. همکاری با بخش خصوصی و استفاده از الگوهای موفق جهانی در توسعه ورزش زنان
نتیجهگیری: نجات آینده با نجات نیمی از آن
اگر توسعه را هدف ملی بدانیم، نمیتوانیم نیمی از جامعه را در مسیر آن نادیده بگیریم. ورزش بانوان، نهتنها برای سلامت فردی، بلکه برای توسعه اجتماعی، کاهش هزینههای درمان، کاهش خشونت خانگی و ارتقای امید اجتماعی ضروری است. امروز، هر تصمیم مدیران درباره ورزش بانوان، تأثیری مستقیم بر سلامت نسل آینده خواهد داشت.هر روز تأخیر در سرمایهگذاری برای ورزش زنان، به معنای افزایش هزینههای درمان، آسیبهای روانی و از دست رفتن ظرفیتهای انسانی کشور خواهد بود و همچنان، بیتوجهی به ورزش بانوان، ارثیهای است که از مدیری به مدیر دیگر منتقل میشود؛ بیآنکه کسی به فکر خاموشی این زنجیره باشد.
به قلم: دکتر بیتا بردبار آذری