همه از هم طلبکاریم و کمتر در این اندیشه هستیم که آیا مقابل اینهمه حقی که برای خود قائلیم آِیا تکلیفی هم برای خود در نظر می گیریم؟ اینکه چرا از آنجا به اینجا رسیدهایم بحث مبسوطی را طلب میکند که در این مجال نمیگنجد. از سایر عرصهها میگذرم که اگر بخواهم به آنها بپردازم مثنوی هفتاد من کاغذ میشود. بهعنوانمثال فقط یک مورد رابطه دولت و ملت طوماری وسیع خواهد شد.
به ورزش میپردازم که موضوع صحبت ماست. اینجا هم جدای از جامعه نیست و همان شرایط حاکم است و همه از هم طلبکارند. مسئول از خبرنگار که چرا انتقاد میکند، خبرنگار از مسئول که چرا گوش به حرفها نمیدهد، رئیس فدراسیون از ورزشکار که چرا نتایج بهتری کسب نمیکند و ورزشکار از رئیس فدراسیون که چرا امکانات نمیدهد. مربی از تماشاگر که چرا در شعارها اظهار نارضایتی میکند و هوادار از مربی ناراحت است که چرا خوب نتیجه نمیگیرد. همه از دولت که چرا به آنها کمک نمیکند و دولت از مجلس که چرا بودجه بیشتری تخصیص نمیدهد. نماینده از وزیر طلبکار است که چرا به استان او رسیدگی نمیکند و وزیر از نماینده طلبکار که چرا در کار او دخالت میکند. میتوان این حکایت را همچنان ادامه داد. اما میدانید ثمره این تفکر چه میشود؟ نتیجه آن است که هیچ کاری از پیش نمیرود و هیچکسی هم بازخواست نمیشود. یک آدم طلبکار چرا باید عذرخواهی کند و استعفا دهد؟ چه کسی جرئت میکند به یک طلبکار بگوید بالای چشمت ابروست. همین است که میبینیم در ورزش ما هم چنان بر همان پاشنه میچرخد و ناکامان با خیالی آسوده وعدههایی می دهند و به آن عمل نمیکنند و تازه طلبکار هم هستند که با توجه به امکانات از حد خود بهتر ظاهر شدیم. اصلا با نتایج فدراسیونهای ورزشی ناکامی که اتفاقاً در صدر می نشنینند کاری نداریم به همین آخرین اتفاقی که افتاده می پردازیم.
یک طلای ما در پارالمپیک بیهوده از دستمان رفت. اما مگر آب از آب تکان خورد. پای همه حتی استکبار جهانی را پیش کشیدیم که بگوییم تقصیری نداریم و این توطئه دشمنان است. وقتی غایت نظر ما از کار فرهنگی پارهای مسائل است که بهتر است به آن نپردازیم و وقت خود را صرف آن میکنیم تا نزد بالادستیها برای خود پایگاه درست کنیم و از کار اصلی خود غافل می شویم انتظار بیش از این نمیشود داشت. حالا چه کسی مسئولیت قبول میکند؟ هیچکس. حالا منتظر باشید که تازه حضرات طلبکار شوند که بله ما برای حفظ ارزشها این مدال را از دست دادیم. کدام حفظ ارزشها؟ باور بفرمایید که عشق به ائمه اطهار در رگ و خون این مردم جاری است و جدا نشدنی. این علاقه هم با پرچم بلند کردن این و آن به دست نیامده است. باور کنید وفای به عهد از دستورات مؤکد دین است و وقتی ما در مسابقاتی شرکت میکنیم یعنی آنکه عهد بستهایم بر مقررات آن مسابقات احترام بگذاریم و اگر چنین نکنیم کاری خلاف اخلاق انجام دادهایم. ارزیابی کنید و بازتابهای مثبت و منفی این حرکت را از سر انصاف بررسی کنید و بعد گزارشی واقعی به مردم ارائه دهید.
شما که می گویید ما از آن پرچم خبر نداشتیم آیا فکر کرده اید اگر کسی پرچم دیگری در کوله ورزشکار ما می گذاشت چه اتفاقی می افتاد؟ آیا اگر ورزشکار کشور دیگری پرچمی را خلاف عقیده ما بر دارد، از کمیته برگزاری انتظار برخورد نداریم؟ وقتی ورزشکاران منشوری را امضا می کنند که به جز پرچم کشور خود هیچ پرچمی را در دست نگیرد آیا این کار خلاف پیمانی که می بندیم نیست؟
نمی دانم چه کسی مسئول این کار است. آنکه ورزشکار را توجیه نکرده، آنکه خودش هم نمیدانسته و بهعنوان همراه بوده یا احتمالاً کسی بوده که ورزشکار را تشویق کرده است. هر چه که بود هم ورزشکار ما زیان دید و هم کاروان ما. حالا باید دید آیا با کسی برخورد میشود یا آنکه باید منتظر بود که آقایان تقاضای تشویق هم بکنند. چنین است وضع ما وقتیکه همه طلبکاریم.
غلامحسین شعبانی