کجایند حامیان ورزش، مسئولین ورزش دنبال کدامین گنجینه می گردند؟ این محمد نصیری است قهرمانی که به خاطر نام و آوازه ایران و غرور ایرانیان و رسیدن سر وزن قانونی موهای سر و ابروهای خود را تراشید تا به مدال طلای دیگری در میدان جهانی برسد. بارها رکوردهای دنیا و آسیا را فرو ریخت تا عنوان ورزشکار دست نیافتنی را به خود اختصاص دهد. خروس طلایی ایران در روزگار خود چنان معروف شده بود که به همراه واسیلی الکسیف وزنه بردار افسانه ای شوروی سابق به آلمان دعوت شد تا رسما مورد تجلیل و تکریم قرار گیرد. نصیری هر کجا بود جایگاه او به عنوان اسطوره بی بدیل ورزش شناخته می شد. این مرد اما اکنون آرزوی مرگ می کند چون زیر بار هزینه های سنگین زندگی کمر خم کرده و توان ایستادن ندارد. پولاد مرد تاریخ ورزش این مرز و بوم هیچگاه از سنگینی وزنه ها نهراسید اما اکنون زیر بار فشار زندگی متزلزل شده است. این تنها محمد نصیری نیست که از روزگار تلخ خویش گله دارد. جوان کشتی گیری که کارگر ساختمانی است. بزرگمرد قهرمان بدنسازی که گچ کاری می کند و دلاوران بسیاری که نان در کاسه فقر فرو می کنند اما از تمرینات سخت و دشوار ورزش دست نمی کشند. آنان سرمایه های این آب و خاک اند. قهرمانان با انگیزه ای که به عشق ایران و برافراشته شدن پرچم کشورمان همه دشواری ها را به جان می خرند اما از آینده خویش بیمناک اند. بیمناک از اینکه آینده ای چون نصیری نداشته باشند.
براستی چه کسانی باید صدای امثال نصیری ها را بشنوند؟ صندوق حمایت که فعلا مسئولی ندارد. اگر هم داشت مقررات دست و پا گیر اجازه حمایت خارج از ضابطه را به آنها نمی داد. مسئولین ورزش هم آنقدر وظایف و مشغله های بی شمار دارند که فرصت نمی کنند به زندگی و روزگار قهرمانان بازنشسته یا از کار افتاده بیندیشند. هیچ نهاد، اسپانسر و موسسه ای هم به قهرمان اسبق توجه ندارد. چنین است که نصیری و نصیری ها باید دوران بازنشستگی و زمان استراحت و آرامش را با اضطراب و استرس طی کنند.
به قلم محمدرضا کاظمی