هنگامی که مقوله ورزش دیگر منزلت ویژه ای در جامعه نداشته باشد، طبیعی است ورزشکاران نیز اثر گذاری خود را از دست داده و حاکمیت نیز یکی از مهمترین پایگاه های اجتماعی و اهرم های خود در جامعه را سست شده می بیند.
دخالت های ناموجه و بی توجهی در به کارگیری افراد نامناسب در مناصب ورزشی، به کارگیری سیاست های نادرست و ... اسباب این زوال را پدید می آورد.
چنانچه در تمامی عرصه های جامعه ایران شاهدیم، تحول تاریخی بزرگی در حال تکوین است. برخی از نهادهایی که در طول تاریخ مورد توجه بوده اند رو به زوال و برخی دیگر که به صورت مستقل بقایشان را حفظ کرده اند رو به گسترش و مورد توجه هستند.
ورزش در دهه های اخیر کشور ایران یکی از نیرومندترین نهادهای اجتماعی نزد حاکمیت و مردم بوده است اما به دلایل متعددی به نظر می رسد از اعتبار آن کاسته شده است اگر فکری برای آن اندیشیده نشود، اندک ظرفیت های بالقوه باقی مانده را دست می دهد.
کم توجهی به سرخابی ها، عدم پیگیری نتایج باشگاهی و ملی و افتخارات بین اللمللی توسط مردم، عادی شدن مهاجرت ورزشکاران، چشم پوشی در مقابل ناکامی ها و برخی فساد ها و عدم شفافیت در موضوعات گوناگون از یک سو و در طرف مقابل با توجه به مشکلات معیشتی و گرانی های افسار گسیخته موجب آن شده که مسئولان نسبت به ورزش و ارزش و اهمیت آن غفلت کنند.
نمایندگان مجلس شورای اسلامی هم در مقابل انفعال وزارت ورزش و مدیران آن سکوت پیشه کرده اند و البته از این نمایندگان نیز نباید انتظاری داشت؛ چرا که سال پایانی حضورشان در مجلس را تجربه می کنند و بیشتر به فکر مسائل شخصی و منطقه ای خود هستند تا بلکه حضورشان را تمدید کنند.
در این شرایط تنها ورزش است که به عنوان یکی از مهمترین پدیده های اجتماعی در هر جامعه ای، در حال فدا و فنا شدن می باشد. استمرار شرایط موجود تنها قطعیت زوال را رقم می زند. مسئله ای که تبعات گرانباری را متوجه جامعه ایران و حاکمیت می سازد.
حسین محمدی