معروف بعد از خداحافظی با تیم ملی حتی از صفحه رسمی فدراسیون والیبال در فضای مجازی خارج شد تا برای آنهایی که به اخلاق حرفهای او آشنا نیستند، حجت تمام شود که سعید معروف در تصمیمش مصمم است. دلخوری معروف بیدلیل نبود. نگاهی به اخبار و جراید منتشر شده در جریان المپیک و پیش از آن خود از بداخلاقیهای صورت گرفته نسبت به کاپیتان و چندتن دیگر از بازیکنان باتجربه و اثرگذار تیم ملی در جریان المپیک 2020 توکیو حکایت داشت. فضاسازی رسانهای هدفمندی که با زیر سوال بردن توانایی فنی و مدیریتی معروف به عنوان کاپیتان از تعویضهای مکرر او توسط آلکنو حمایت و با کلیدواژههای "لزوم جوانگرایی" و "تغییر نسل" سعی در قلب واقعیتهای تیم ملی و مقصر جلوه دادن ستاره های محبوب و با تجربه والیبال ایران برای ناکامی المپیک داشت. استراتژی مشخص بود، مقصر نشان دادن ستارهها، تقصیر را از شانه مدیران بر میداشت.
هیچکس به بلاتکیفی فدراسیونی با پنج مسئول طی چهار سال گذشته، برکناری سرمربی تیم ملی یکسال مانده به المپیک و عدم برنامهریزی مناسب برای آمادهسازی تیم به جهت دیر رسیدن سرمربی جدید اشارهای نداشت، در عوض بسیاری از جریانهای اثرگذار والیبال در محافل غیر رسمی و تریبونهای رسمی وابسته به حاکمیت این ورزش از لزوم تغییر نسل در این رشته سخن میگفتند.حالا همانهایی که با سیاسیبازی آب به آسیاب جریان قدرت در این ورزش میریختند، در غیاب چهرههای محبوب و اثرگذار والیبال از رونق کاسبی افتادهاند. در سکوت حوزه رسانه والیبال و فقدان چهرههای مخاطبمحور در این ورزش، همانهایی که شش ماه قبل اصرار داشتند معروف مقصر ناکامیهاست، حالا چپ و راست از سعید معروف خبر میزنند و بار دیگر با جعل واقعیت از بازگشت او به تیم ملی خبر میدهند. حال آنکه این موضوع لااقل تاکنون هیچ مصداق بارزی نداشته اما باز هم برخی جریانها هر وقت به پیسی میخورند، چندباره احتمال بازگشت سعید معروف و چندی بعد تکذیب بازگشتش را تیتر میکنند تا مگر از قبل محبوبیت او دیده شوند یا به این واسطه خط خبری دیگری را در والیبال از مدار توجه افکار عمومی خارج کنند. حال و روز امروز فضای رسانههای والیبال مصداق آن مثل است که میگوید: تاجر که ورشکست میشود، میز و صندلیاش را رنگ میکند!
به قلم: امیرداودکمالی