دلیل هم این است که ما بدون توجه به تبعات فرهنگی و اجتماعی برخی کلمات را به زمینهای منفی هدایت میکنیم. اما باز هم میتوان از کلمات اصلی استفاده کرد و آنها را به معنای اولیه و خنثی برگرداند. واژه «معلولیت» جز اینکه به «ناتوانی» و «بیماری» اشاره کند معنای لغوی دیگری ندارد، اسم مفعول از فعل عربی «علّة» که یکی از معانی اش سبب بیماری است.
شکی نیست که جامعه ما در این زمینه کندتر از بقیه جهان عمل کرده است و هنوز تا رسیدن به نقطهای قابل قبول، نه مناسب، فرسنگها مسافت باید طی کنیم. کافی است هر وقت به بوستانها و مراکز تفریحی و نهادهای اداری و ضروری میرویم دقت کنیم ببینیم که نیازهای افراد با نیازهای خاص در نظر گرفته شده است یا نه. در دهه اخیر و در ساخت و سازهای جدید معمولاً نشانههایی از این توجه وجود دارد اما هنوز باید بیشتر به آن توجه کرد؛ خصوصاً بوستانهای شهری مانند تهران به ندرت امکانات ویژه افراد با نیازهای خاص را دارند. این مسئلهای مهم است؛ چرا نباید شهرداریها به شهروندان ویژه، توجه ویژهای داشته باشند. این تنها بخش عمومی مسئله است، یک جهت دیگر، مربوط به نگاهای افراد به مسئله است.
عموماً مردم در وقتی که با افراد با نیازهای خاص یا بیماریهای مهلک مواجه میشوند سعی میکنند حس ترحم و دلسوزی فراطبیعیای نشان دهند و آن را بروز دهند؛ این نادرست است. ما باید سعی کنیم این دیدگاه که افراد با نیازهای خاص شهروند معمولی نیستند را کنار بگذاریم. دلسوزی و ترحم نمایشی جایی ندارد؛ آنها معمولی هستند. در واقع، معمولی بودن آنها به معنای دقیق کلمه است. بسیار افراد دیده ایم با سطح نازل هوش و فهم، اما با ادعای دانایی و فهم؛ چه تفاوتی میان او و میان کسی که مشکلی در راه رفتن دارد وجود دارد؟ هر کدام از آنها اندامی دارند که کمتر از میانگین کارآمدی دارد. حال، اگر فرد اول، فرد دوم را ببیند با دلسوزی و ترحم به او نگاه میکند؛ قطعاً این موقعیتی کمیک است. میخواهم بگویم که بنیاد دلسوزی و ترحم برای افراد با نیازهای خاص بر آب است.
از گذشته دور افراد بسیاری با نیازهای خاص وجود داشتهاند که توانستهاند سرآمد باشند؛ برای نمونه ابو العلاء معرّی شاعر نابینای عرب که در چهار سالگی بر اثر آبله نابینا شد. او به شاعری برجسته و متفکری نمونه تبدیل شد که هر سال دست کم یک کتاب درباره اندیشه او منتشر میشود. اما دست کم برای آشنایان به جامعه ورزشی نمونه آوردن از افرادی مثل ابو العلاء نیازی نیست، زیرا کافی است تا به مسابقات پاراالمپیک نگاهی بیندازیم و ببینیم که افراد با نیازهای خاص چگونه میتوانند قدرتمند و سرآمد باشند. اینجا جائی است که جامعه ورزشی میتواند از طریق آن به تغییر فرهنگ در این زمینه کمک کند، کمکی موثر.
در سالهای اخیر در ایران مطالعات معلولیت رشد نسبتاً خوبی داشته است و پژوهشگرانی از رشتههای متفاوت سعی کردهاند تا در آن مشارکت کنند. در این زمینه آثار مناسبی هم پدید آمده است؛ اما هنوز این مطالعات جای شایسته خود را در میان مردم پیدا نکرده است. هر کدام از افراد جامعه باید اطلاعات کافی در زمینه معلولیتها و فرهنگ آن داشته باشند؛ این مسئلهای است که باید عمومی شود. میتوان تصور کرد که فقط عدهای متخصص از مطالعات علم آگاه باشند اما برخی از موارد هستند که نمیتوانند به عدهای متخصص واگذار شوند، همانطور که نمیتوان سیاست را غیرانتخابی کرد و به افراد خاص واگذار کرد و مشارکت و انتخاب مردم ضرورت دارد، مسائلی دیگر نیز هستند که وظیفه تک تک شهروندان هستند.
من در اینجا قصد دارم به خوانندگان یکی از کتابهای خوب و خواندنی در این زمینه را معرفی کنم که فهم آن نیازمند دانش تخصصی نیست، هرچند نیازمند سعی و تلاش در تفکر هست، و یکی از کتابهای خوبی است که در سالهای اخیر در زمینه مطالعات معلولیت پدید آمده است. کتاب «جهان معلولساز: درباره اخلاق معلولیت» نوشته خانم دکتر نعیمه پورمحمدی (1398، نشر توانمندان) کتابی کم حجم اما عمیق و خواندنی است که با نگاهی فلسفی برای مخاطبان عام نوشته شده است. یک ویژگی برجسته کتاب این است که نه تنها نویسنده آن در مسئله غور کافی کرده است بلکه خود با مسئله از نزدیک ارتباط بوده است. تقریباً اهمّ جنبههای موضوع در آن بررسی شده است و خواندن آن ارزشمند خواهد بود.
به قلم: آریا یونسی