موضوع گسستن ریسمان پیشرفت زنان ورزشی توسط همسرانشان مصداقهای بسیاری دارد؛ نیلوفر اردلان قهرمانی که همچون شمع در حسرت مهمترین رویداد ورزشیاش سوخت یا زهرا نعمتی پرچمدار کاروان ایران در المپیک که در این مسیر محتاج یاری این و آن شد و پس از دهها مورد مشابه زنان و دختران کمتر شناخته شده ورزشکار، بازهم سرنوشت زندگی حرفهای یک مربی و موفقیت یک ملت در عرصه ورزشی به همکاری یا عدم همکاری یک مرد گره خورد.
ورزش زنان ایران شاه بیت سخن تمام مسئولان از رأس تا ذیل این حوزه است که هرجا میخواهند دستاوردی را برای نظام ورزش برشمرند به موفقیت زنان و دختران ایران در عرصه بینالمللی و ویترین افتخارات ورزشی رجوع میکنند؛ حتی یک مقام مسئول در وزارت ورزش، کمیته ملی المپیک و فدراسیونها را نمیتوان یافت که مثل سه رئیس جمهور اخیر در راستای حمایت ازورزش زنان شعار نداده و عملکرد آنان را مصداق توسعهیافتگی و پویایی زنان کشور قلمداد نکرده و بر روی آن موج سواری نکرده باشند.
زمان عمل اما که فرا میرسد تمامی حقوق زنان و نخبگان این حوزه ذیل نقش همسری رنگ میبازد و جالب این که هیچ یک ازآقایان مسئول به روی مبارک نمیآورند که چگونه بدیهیترین حقوق یک زن ورزشکار به تسویه حساب شخصی و مسائل خانوادگی و عاطفی او با همسرش گره میخورد.
به راستی اگر همتی فراتر از شعار نزد مسئولان وجود داشت این موضوع یک بار برای همیشه حل میشد.
زنان ایران بیش از آنکه نیازمند شنیدن سخنان دلگرم کننده، وعدههای توخالی و پرچمداری نمادین در افتتاحیه و اختتامیه رویدادهای ورزشی باشند، مستحق به رسمیت شناخته شدن منزلت خود به عنوان یک شهروند و با حقوق برابر نسبت به تکالیف مشابه در عرصههای مختلف هستند.
به نظر میرسد باید مطالبه جدی ازسوی جامعه زنان ورزشکار، روزنامهنگاران زن و همچنین سمنهای زنان سراسر کشور شکل بگیرد تا با رایزنی مدیران زن طرح خروج زنان از کشور بدون اذن همسر از سوی وزارت ورزش و دولت در مجلس پیگیری شود تا دیگر شاهد سواستفاده از قانون در جهت اعمال فشار به زنان نباشیم.
به قلم:الهام محمدی مجد