کشورهایی که تا چند دهه قبل در فلاکت و عقب ماندگی به سر می بردند حالا مانیفست اقتدار خود را با میزبانی رویدادهای ورزشی به رخ جهانیان می کشند و همزمان مسئولان ورزش ایران به فراهم کردن زمینه حضور تیم های ملی در هریک از این رویدادها مباهات می کنند; البته گویا اخیراً دریافت ویزای یک کشور اروپایی هم برای سفر هیات اعزامی ایران در کارنامه افتخارات ورزشی کشور جای گرفت!!!
به نظر می رسد مشکلات ساختاری، فقدان برنامه راهبردی مشخص و عدم تخصیص بهینه منابع در حوزه های مالی و انسانی کارکرد نظام ورزش ایران را تغییر داده تا جایی که نه تنها ورزش در ایران به عنوان یک صنعت مولد شناخته نمی شود بلکه به بنیادی برای تحمیل زیان های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و بین المللی نیز بدل شده است.
کشوری که روزگاری با در دسترس داشتن بالاترین کرسی IOC (کمیته بین المللی المپیک) به عنوان یکی از متولیان ورزش آسیا و جهان شناخته می شد حالا پای ثابت دادگاه های بین المللی حاکمیت ورزش است. حتی نمی تواند زیرساخت های به جامانده از بازی های آسیایی ۱۹۷۴ تهران را حفظ کند و تنها برنامه عملی خود را برای مدیریت وضع موجود واگذاری اماکن ملی به بخش خصوصی با هدف دریافت اجاره بها و تامین منابع مورد نیاز جهت انجام تکالیف بدیهی می داند. حتی تصور میزبانی کشورهای کوچک نظیر قطر با ۸۰۰ هزار نفر جمعیت بومی و کمتر از ۳ میلیون نفر ساکن در جغرافیایی کوچک تر از کوچک ترین استان های ایران، کابوسی است که حالا هرروزه برای جامعه ورزش ایران تکرار می شود.
مروری بر عملکرد دستگاه ورزش طی دهه های اخیر نشان می دهد اختلافات داخلی، فساد و تضییع منابع، بزرگترین دلایل عقب ماندگی ورزش ایران هستند. آنجا که به جای توسعه همه جانبه به تک مدال های تک استعدادها در رویدادهای بین المللی دلخوش بودیم، کشورهای در حال توسعه آسیا و جهان نظیر اندونزی گوی سبقت را از ما ربودند. شاید نخستین گام در تغییر شرایط فعلی پذیرش فلاکت موجود در ورزش ایران به جای رد و توجیه شرایط باشد.
باید بدانیم که این کهن ترین مرز جغرافیای قاره کهن از کجا به کجا رسیده و با الگوسازی سایر کشورهای موفق و حتی استخدام مستشاران ورزشی سرانجام پس از سال ها زمینه توسعه این صنعت را پدید آوریم. در غیر این صورت مروری ساده بر اخبار جراید و رسانه ها نشان می دهد هیچ یک از عناصر درگیر در نظام ورزش ایران اعم از جامعه ورزشکاران، مربیان، داوران، پیشکسوتان، نوآموزان و مدیران به جز دلالان و برخی وابستگان مسئولان از این وضع راضی نیستند. شاید بهتر است تکلیف آینده ورزش ایران در سطوحی بالاتر از وزارت و به عنوان چشم اندازی از سند توسعه کشور در سطوح عالی نظام بررسی و ساختار فعلی آن جراحی و اصلاح شود.
بی شک ورزش که این روزها به عنوان یکی از چالش های اساسی کشور دیده شده می تواند به فرصتی جهت توسعه سایر بخش ها نظیر سلامت، گردشگری، راه و ساختمان، دیپلماسی بین المللی و نشاط و خودباوری ملی بدل شود.
الهام محمدی مجد