دیدار با این پیر دیر ژیمناستیک اتفاق خوشایندی است که به لطف دوستان دست می دهد. به قول سهراب شاعر رنگ و طبیعت "غروباست و صدای هوش گیاهان به گوش می آید" چه منظره زیبایی و عجب مکان دنج و خلوتی. صدای نرم و نازک فواره ها، بارش باران رادر ذهن تداعی می کند و ترنم زیبای آواز مرغان عشق و کبوترها چون نوای موسیقی به گوش جان می ریزد. رنگ سرخ هندوانه، دانه هایهوس انگیز گیلاس و بوی عطر چای تازه دم بدجوری در صحن حیاط منزل پیچیده. این همه طراوت و حضور جمعی که برای دیدار بااستاد تا دماوند ره سپرده اند پیرمرد را سر ذوق می آورد و سخن آغاز می شود.
استاد حسن لطیفی رشته کلام را در دست می گیرد و با حرارتی وصف ناشدنی خاطرات گذشته را مرور می کند. از حضور در مسابقاتجهانی، سفر تک و تنها به رقابت های بین المللی ایتالیا درحالی که نوجوانی بیش نبوده و مدرسه نیکان که سال ها در آنجا فن و بندژیمناستیک را به شاگردان خود آموزش داده است، می گوید.
لب فروبسته و در سایه سار سبز درختان سراپا گوش می شویم تا از تجربه مردی که نزدیک به ۷۰ سال کنار پایه ای ترین ورزش ایرانتلاش کرده بهره ببریم. پیرمرد با تمام وجود از هر دری سخن به میان می آورد و گاه گاه پنجره ای رو به باغ خاطرات می گشاید. باغی کهدر آن خار و گل در هم آمیخته و تلخ وشیرین به هم سرشته است. حس خوب خدمت و تعلیم در یک سو و کم لطفی ها و بی توجهی ها درسوی دیگر، فصل های کتاب زندگی او را رنگ به رنگ کرده است.
گاه گاهی از سرکنجکاوی با پرسشی رشته کلامش را قطع می کنم و او که گویا بر همه زوایای ورزش و ژیمناستیک احاطه دارد بی درنگپاسخی درخور می دهد. آثار خدماتش پس از گذشت چند دهه همچنان در گوشه و کنار پایتخت خودنمایی می کند.
احداث ۵ مرکز آموزش ژیمناستیک در نقاط مختلف تهران تنها بخشی از تلاش های این مردخستگی ناپذیر است و سال ها خدمت بهورزش آموزش و پرورش گوشه ای دیگر از خدمات او محسوب می شود و شاگردانی که هریک از آنان، خود شاگردان بسیار دیگری راآموزش داده اند.
نسیم خنکی برگ های درختان را نوازش می کند و به کلام استاد که تصویری روشن از سال های نوجوانی و جوانی ارائه می دهد، رنگ نشاط می بخشد.رفته رفته دامنه صحبت به دورهمعاصر ختم می شود و بازهم سخنان دلنشین پیشکسوت ژیمناستیک کشور که به نظر می رسد چندان از اوضاع ورزش راضی نیست.
با تمام وجود به حضور ورزشی ها در مدیریت های تخصصی و فدراسیون ها اعتقاد دارد و تاکید می کند هرگز با روسایی که از بیرونبه ورزش و ژیمناستیک آمده اند سرآشتی نداشته است. شادروان دکتر سادات رضاعی را به سبب اخلاق و متانت مثال زدنی می ستاید واز سال های مسئولیت جعفر درویش زاده و فرامرز سنگینی به عنوان پربارترین دوران یاد می کند. دوره ای که برای نخستین بارژیمناستیک ایران به مدال آسیایی رسید. دومین و سومین مدال هم حاصل تلاش های همین دوره بود.
استاد لطیفی از اینکه احتمالا مسئولان دستگاه ورزش حتی نام او را هم نشنیده باشند با خنده عبور می کند اما از کسانی که ادعایریاست دارند و خود را از خانواده ژیمناستیک به حساب می آورند سخت دلگیر و گلایه مند است.آنان که باب کم لطفی و بی حرمتی نسبتبه بزرگترها را باز کردند. کسانی که خدمات گذشتگان را به حساب خود گذاشته و یک تنه پیش قاضی رفتند و راضی برگشتند. نگاهش رابه مناظر دور دست می دوزد و با نارضایتی تاکید می کند متاسفانه مسئولان ورزش هم نمی دانند که نهال ژیمناستیک با دو سال و چهارسال بار نمی دهد.شما همین سعید کیخا را ببینید حدود بیست سال خون دل خورده و از جان مایه گذاشته آن وقت برخی بی اطلاع ازهمه جا، این همه تلاش را منحصر به همین دو سال اخیر می کنند! متاسفانه در ژیمناستیک حرمت ها حفظ نمی شود و اوضاع بر وفقمراد نیست.
دوره ما هر کسی جایگاه و شأن خود را می دانست و مهمترین درس، رعایت احترام نسبت به بزرگترها بود اما امروز این مقوله در ورزشکم رنگ شده است.به راستی رخت ژنده ورزش و کسوت را به کجای این شب تیره باید آویخت؟
استاد لطیفی به حکم پیشه معلمی تلاش می کند حاصل دهه ها تجربه را در کوتاه زمان به ما که چون دانش آموزان مبتدی در محضر اوزانوی ادب بر زمین نهاده ایم باز گوید، اما مگر می شود بحری را در کوزه ریخت و دریایی از سخن را لاجرعه سرکشید؟ کم کم غروب دلانگیز دامنه های دماوند به شب سلام می کند و چراغ ها روشن می شود. زمان کوتاه است و پرواز پرندگان بر بلندای درختان، هنگامهبازگشت به آشیانه را به یاد می آورد. زمان خداحافظی فرارسیده.
استاد نگاه خود را به دور دستها می دوزد. گویی از بازگشت مهمانان راضی نیست اما اعتراضی نمی کند و ما را با لبخندی پر معنابدرود می گوید. آن سوتر همسفر سال های دور زندگی اش به رسم بدرقه با استاد هم نوا می شود.هم او که شب ها و روزهای بسیاری رابه انتظار پایان اردوها و مسابقات همسر قهرمانش شماره کرده است.با خود می اندیشم به راستی نام ونشان بزرگانی چون استادلطیفی که روزگاری بس طولانی در این آب و خاک زحمت کشیده اند، کجای ورزش کشور ثبت شده است؟ آیا آنان که امروز بر کرسی ریاست و کیاست تکیه کرده اند، یک از هزار، تلاش و سازندگی مردانی چون لطیفی بزرگوار را در پرونده دارند؟ اصلا نام و جایگاه او درورزشی که بیش از هفت دهه برای آن زحمت کشیده بر کدامین لوح نوشته شده و تشکیلاتی که باید با چراغ به دنبال این گنجینه هایگرانبها بگردد اصلا چنین نام هایی را به یاد می آورد؟
محمدرضا کاظمی