ثبتنام گسترده در انتخابات فدراسیون های ورزشی، زنگ خطری برای جایگاه حکمرانی و نظم مدیریتی کشور است. این پدیده نهتنها از نگاه سطحی به مدیریت حکایت دارد، بلکه نشانگر تهی شدن معنای مدیریت از اصول و چارچوبهای مسئولیتپذیری است.
حال این بیبرنامگی بیشتر تسری یافته است. چرا هر فردی با اندک سابقه ورزشی یا تحصیل در تربیتبدنی، خود را شایسته مدیریت در سطح کلان میداند؟ این پرسش باید وزارت ورزش و جوانان را به تأمل وادارد.
رزومهدادن ۷۰ نفر برای کارگروه ورزش دولت وفاق جهت وزارت ورزش و جوانان نیز یادآور همین مسئله است. آیا هدایت و مدیریت ورزش در کشور مشخصهای دارد؟ حافظ میگوید: "هر که بیهنر افتد نظر به عیب کند"؛ آیا مدیریت ورزشی ما به دست افرادی افتاده که بیش از هنر، به ظواهر و منفعتهای کوتاهمدت میاندیشند؟
مشکل اساسی اما فراتر از اشخاص و افراد است. خشتی کج در مدیریت ورزشی نهاده شده که تا ثریا ورزش کشور کج رفته است. از نگاه نظامنامهها تا اجرای قوانین، هر مرحله با ضعفهایی همراه بوده که نتیجه آن، بحران امروز است. وزارت ورزش و جوانان باید در اسرع وقت با اصلاح قوانین ثبتنام و بازنگری در فرآیندهای مدیریتی، اعتبار از دست رفته را بازگرداند.
برای خروج از این بحران، بازگشت به اصول مسئولیتپذیری و شایستهسالاری ضروری است. مسئولیت مدیریت ورزشی، همانند باغبانی است که باید بذر رشد و تعالی را بپاشد. این مسئولیت باید به اهل آن سپرده شود تا ورزش کشور از بحران هویت و معنا خارج شود.
احمد راستگو