به سخن دیگر، مجادله بین دو چهره ورزشی مورد اشاره تنها مشتی است نمونه خروار که حکایت از اختلاف نظر و نگاه دو سویه جامعه ورزش نسبت به مسائل صنفی خود دارد.تردیدی نیست این تفاوت نگاه و شیوه برداشت در یک دوره کوتاه و حتی چند ساله مجال ظهور نیافته بلکه پیامد چند دهه غفلت از گسترش مبانی فرهنگ خودی، خرده گیری و خرد بینی های بی مورد، ظاهرسازی های ملال آور و نفی نمادهای فرهنگ ملی نشو و نما پیدا کرده.
نکته حائز اهمیت این است که اختلاف دایی و دبیر اختلاف فنی و ورزشی نیست، نام اختلاف سلیقه مدیریتی هم بر آن نمی توان گذاشت بلکه فراتر از این مفاهیم، تضاد و تقابل بین دو نگاهی است که در گذر زمان فرسنگ ها از هم فاصله گرفته. یقینا یکی از دلایل اصلی چنین گسست هایی را باید درنوع نگاه مسئولین نسبت به چهره های شاخص ورزش جستجو کرد. کتمان نمی توان کرد که برکشیدن برخی و فرونشاندن عده ای دیگر به هر دلیل ممکن، حس تبعیض را در میان افراد بر خواهد انگیخت. وقتی نوع رفتار و عملکرد حمایتی مسئولین اعم از ورزشی یا غیر ورزشی این شبهه را نزد افراد ایجاد کند که با تکیه بر این پشتگرمی می توانند از مصونیت برخوردار باشند آنگاه ممکن است با تکیه بر همین تصورات و حاشیه سازی های ناشی از آن مسئولین را از خیرخواهی و حمایت خود پشیمان کنند. طبیعی است دود هر گونه اقدامات چالش برانگیز در درجه اول به چشم خود ورزش خواهد رفت. سوی دیگر قصه می تواند با فقدان اقتدار مدیران ورزش مرتبط باشد. وقتی مدیر رده بالای ورزش از ویژگی هایی چون کاریزماتیک بودن، اقتدار،مقبولیت و تجربه برخوردار نباشد امکان اعمال قدرت بر زیر دستانی که خویشتن را صاحب حق در ورزش می دانند نخواهد داشت. حاصل این بی قدرتی به مدارا ختم خواهد شد و زیاده روی در مدارا و سهل انگاری نیز موجب سو تعبیر برخی مدیران رده میانی،روسای فدراسیون ها،ورزشکاران و مربیانی خواهد شد که مماشات را به ضعف تعبیر می کنند. نتیجه این شیوه سلوک و از هم گسستگی سلسله مراتب اداری، زمینه قائم به فرد بودن و خود محوری افراد را فراهم می سازد.
این فرمول مربوط به امروز و دیروز نیست بلکه از سال ها قبل با شدت و ضعف وجود داشته و همچنان ادامه دارد.
نگاهی به نوع مدیریت در برخی فدراسیون ها و کشاکش روسای آن برای حفظ میز و جایگاه ولو با توصل به فدراسیون های جهانی، حکایت آشنایی است که در سایه مماشات و تزلزل حکمرانی ورزش به وجود آمده است. مسئولین متعددی آمدند و رفتند اما هیچکدام نتوانستند اقتدار توام با احترام را در میان برخی از روسای فدراسیون ها و مدیریت های ورزشی به کرسی بنشانند. در حال حاضر چند فدراسیون با ضعف مدیریت، حواشی متعدد و مشکلات دیگر دست و پنجه نرم می کنند بی آنکه مسئولین ورزش امکان ساماندهی امور آنها را داشته باشند. برخی روسای فدراسیون ها و مدیران میانی ورزش طی سال های متمادی آنقدر با امکانات مجموعه تحت مدیریت خود دوست و رفیق پیدا کرده اند که با کوچکترین حرکت بالا دستی ها که از آن بوی اعمال حکمرانی یا ایجاد تغییرات به مشام برسد، توصیه و سفارش است که به وزارتخانه و حتی کمیته ملی المپیک سرازیر می کنند!
نکته قابل ذکر دیگر، شکست تفکر و تشکیلاتی است که از آن به عنوان اقدامات فرهنگی در ورزش یاد می شود. اغلب متولیان و متصدیان این بخش علی رغم آنکه نسبت به مشکلات فرهنگی ولزوم فراگیر شدن آن اشراف دارند اما در نسخه پیچی جهت عملیاتی کردن برنامه ها با مقاومت روبرو می شوند. اینکه باور کنیم مسئولین فرهنگی با انجام مراسم معمول در مناسبت های مختلف و ایام خاص به وظیفه خود عمل می کنند ساده انگارانه است. باور کنید با این دست فرمان و چشم بستن بر واقعیت ها و باورهای فرهنگی این سرزمین به جایی خواهیم رسید که نه تنها بزرگان ورزش هیچ فرصتی را جهت نشان دادن عناد نسبت به هم از دست نمی دهند بلکه فضای ورزشگاهها و سالن ها نیز به ناهنجاری و کتک کاری آلوده می شود.
حاصل کلام اینکه بروز تضاد و تقابل در عرصه ورزش کشور که نمونه ای از آن در تقابل کلامی دو چهره شاخص ورزش دیده شد پیامد سیاست های نادرستی است که طی سالیان متمادی در ورزش جریان داشته است. این کاستی ها تداوم خواهد یافت مگر اینکه اولا حکمرانان ورزش به جای مماشات با برخی از فدراسیون ها و افراد خودمختار اعمال مدیریت کنند و ثانیا فضای فرهنگی ورزش را چنان آراسته و مصفا سازند که نه تنها بزرگان بلکه قاطبه جامعه ورزش بی فرهنگی را خط قرمز خود بدانند.
به قلم محمدرضا کاظمی