سالها بود که منهای فوتبال یادم رفته بود. حکایت آن نشریه کوچک و دوستانه که آدم های داخلش، از دل نشریه دنیای ورزش انتخاب شده بودند. در روزهایی که روزهای بهتری بودند و در سال هایی که سال های درخشان تری به حساب می آمدند، بخشی از آرزوهای رسانه ای مان را گذاشتیم پای این رسانه و سرانجام روزی نوبتش رسید که دیگر روی کیوسک ها نباشیم. چقدر تلخ اما فرجام کار روزنامه نگاری در ایران، خانه به دوشی است و کوچ کردن از دفترهای دوست داشتنی و به مرور زمان، از یاد بردن نام های نشریاتی که داخلش موسفید کرده ای. امشب، افتتاح گروه واتساپی منهای فوتبال مرا برد به جمالزاده و روزهای خروجی گرفتن از مجله و آن همه داستان تلخ و شیرین که داشتیم. یادش بخیر. اینجا از فوتبال خبری نبود. استقلال و پرسپولیس نداشتیم. ورزش معلولان برایمان مهم بود. ورزش بانوان برایمان ارزش داشت. والیبال و بسکتبال و کشتی را نصیحت می کردیم که سمت فوتبال نروند و مسیر خودشان را طی کنند. نتایج لیگ کشتی برایمان مهم بود. المپیک داشتیم. المپیک آسیایی و پارالمپیک داشتیم. همه چیز برایمان رنگ دیگری داشت. می شود آن روزها و آن مجله کاغذی را دوباره زندگی کرد؟
به قلم: هومن جعفری