ریشه های چالش بی توجهی اکثریت مردم به ورزش و کاهش محبوبیت ورزشکاران را می توان در ضعف مدیران ورزش در حل معضلات فرهنگی، عدم توجه ورزشکاران به نیازها و خواسته های مردم، فاصله گرفتن ورزشکاران از توده مردم و خودخواهی ها جستجو کرد.
دنیای صنعت ورزش پول است. دغدغه ورزشکاران امروزی درامد بیشتر، ماشین گرانتر، مسکن بزرگتر و... شده است. چندی پیش که نزاعی اینستاگرامی بین کشتی گیران و فوتبالیست ها بوجود امده بود نیز بر روی همین مسائل بوده است. چرا به فوتبالیست ها اجازه ورود خودرو لوکس می دهند اما به کشتی گیران نمی دهند؟ کمتر کسی بیان کرد که اساسا چه ضرورتی به چنین مجوز هایی وجود دارد در حالی که مردم جامعه در نیازهای اولیه خود باقی مانده اند و روزگار سختی را تجربه می کنند؟ خودرو های چند صد میلیاردی، ویلا و خانه های بزرگ در بهترین نقاط نتیجه عدم نظارت هزینه کردن پول نفت و گاز این مملکت برای ورزشکارانی شده است که تنها برای خود مبارزه می کنند و دیگر نماد و سخنگوی جامعه خود نیستند.
حضور ورزشکاران مدال آور در شوراهای شهر، شرکت در برنامه های مناسبتی اهل ثروت و سیاست، اخذ مجوز ها و امضاهای طلایی از مسئولان و اطلاع رسانی این موضوعات نزد مردم خدشه بزرگی بر محبویت قهرمانان نزد مردم عادی و زحمتکش کشور عزیزمان داشته است. شاید اگر ورزشکاران فعلی مانند پیشینیان این حوزه به وارستگی از سیاست و پول بیت المال پایبند می بودند آینده بهتری در انتظارشان بود.
فوتبال ایران به دفعات راهی جام جهانی شده است اما کماکان 8 آذر و بازی تاریخی با استرالیاست که در ذهن جامعه باقی مانده است؛ شاید همسوپنداری آن نسل با مردم عادی و تزریق شور و شوق به جامعه و زیست آن تیم با مردم این ماندگاری را رقم زده باشد.
تا چندی پیش کشتی یکی از محبوب ترین ها نزد مردم ایران بود. مردم ایران انتظار می کشیدند تا نمایندگان کشورشان پشت حریفان روسیه و آمریکا را در میدان کشتی به خاک بمالند. اما در کشتی اخیر یزدانی با تیلور شاهد بودیم که ناراحتی ها و واکنش ها به این شکست بسیار کمتر از دیگر مصاف های این دو ورزشکار بوده است. در حالی که در دفعات پیش نیز اگر یزدانی شکست می خورد، مردم با پست ها و جملات خود انگیزه می دادند و یزدانی را حمایت می کردند.
یکی از نمونه های اخیر را می توان در دیدار اخیر ورزشکاران با مقام معظم رهبری دانست. ورزشکاران نزد شخص اول مملکت تنها به بیان نیازهای خودشان اکتفا کردند و سخنی از مردم نگفتند. حل مسکن ورزشکاران، اشتغال ورزشکاران، حقوق ورزشکاران و ... . شاید اگر چند خطی نیز برای سخنگویان نزد رهبری از مردم می نوشتند، بازخورد مطلوبتری دریافت می کردند.
اکنون مردم اکثریت ورزشکاران را نه نماد جامعه بلکه افرادی می دانند که از ثروت مملکت برایشان هزینه می شود اما انان بازتابی از افکار جامعه ای که از ان خارج شده اند را نشان نمی دهند. در اینجاست که ضعف اقدامات فرهنگی و بی توجهی مدیران به این موضوعات مشهود می گردد. اگر زودتر اقدام نشود، همین اندک آبرو و اهمیت ورزش نیز نزد مردم از بین خواهد رفت.
به قلم حسین محمدی