خوش سخن، بذله گو، در عین حال متین و با وقار بود. فرنگی کار قهاری که نایب قهرمان مسابقات جهانی ۱۹۵۷ استانبول در کشتی آزاد شد. با هدایت و سرمربیگری همین ملاقاسمی، تیم ملی کشتی فرنگی ایران در بازی های آسیایی ۷۴ تهران با کسب ۹ مدال خوش رنگ، مقتدرانه در بالاترین جایگاه قرار گرفت. وی پس از دوران بازنشستگی به کشور هلند سفر کرد و همانجا ماندگار شد تا اینکه شادروان یزدانی خرم که احترام زیادی برای پیشکسوتان و بزرگترهای کشتی و ورزش قائل بود زمینه بازگشت و همکاری مجدد ملاقاسمی با کشتی و تیم های ملی را فراهم کرد. به این ترتیب وی مدت ها عضو شورای فنی بود ودر خصوص انتخاب اعضای تیم ملی، عملکرد آنان در مسابقات مختلف نظر می داد. او از سوی دیگر به جهت علاقه و اشتیاق فراوان به گسترش کشتی در شهرها و مناطق مختلف، ضمن سفر به شهرهای مختلف و برگزاری کلاس های آموزشی تلاش می کرد نوجوانان و نونهالان را به کشتی علاقه مند کند. این مرد خوش مشرب و عاشق کشتی که روزگاری در مقام سرمربی تیم ملی به همه نامداران فرمان می داد پذیرفته بود این توانایی را دارد که با حضور در مناطق مختلف کشور و سروکله زدن با مبتدی ها، آینده سازان مستعد را برای سال های بعد کشف و پرورش داد. بعدها رسول خادم نیز از وجود حسین ملاقاسمی و جمع دیگری از بزرگترها در ترکیب شورای فنی استفاده کرد. این جمع، روزگاری به اهرم تعیین کننده و قابل احترام تبدیل و در تعیین و تبیین برنامه های ملی پوشان حرف های زیادی برای گفتن داشتند. پس از کناره گیری خادم و حضور علیرضا دبیر در راس فدراسیون بساط شورای فنی برچیده شد و اعضای این شورا از جمله ملاقاسمی هر کدام بسویی رفتند. عده ای خانه نشین و مروارید سیاه کشتی نیز باردیگر راهی هلند شد. جایی که دیگر خانه دوم او شده بود. هرچند شخصا دوست داشت در وطن بماند به شرطی که مسئولین ورزش و فدراسیون کشتی حرمت او را حفظ کنند.افسوس که کهولت سن و بیماری مهلت زیادی به این عنصر پرتلاش و عاشق ورزش نداد. به این ترتیب ستاره دیگری از ستارگان پرفروغ آسمان کشتی ایران افول کرد. مردی که روزگاری افتخار همنشینی ،مصاحبت و رفاقت با جهان پهلوان تختی را داشت و زمانی بار سنگین غربت و اندوه جدایی از یار و دیار را بر دوش کشید.
حسین ملاقاسمی ساده و بی آلایش بود. همواره سعی می کرد آراسته و منظم باشد. خوش سفر، خوش سخن و در عین حال جدی بود. قدرنان و نمک را می دانست و سپاسگزار کسانی بود که به وی خدمت کرده بودند. می شد ساعت ها پای صحبت هایش نشست و لذت برد. گاهگاهی تماس می گرفت و در مورد مطالبی که راقم این سطور نوشته بود اظهار نظر می کرد. اغلب مطالب و نقدهای مربوط به کشتی را مطالعه و در مورد آن نظر می داد.
دریغا که مرگ در غربت و برخی کم لطفی ها باعث شد تا آنچنان که باید و شاید درگذشت این بزرگمرد عرصه کشتی مورد توجه واقع نشود. کاش مسئولین امر پی گیری می کردند تا پیکر زنده یاد ملاقاسمی به ایران منتقل می شد و در خاک وطن آرام می گرفت. مرگ در غربت و دفن در غربت حق یار تختی نبود.