بدتر از این ممکن نبود که در آستانه اعزام کاروان المپیک به توکیو، نمونه آزمایش دوپینگ دو ورزشکار کشورمان مثبت اعلام شود. آن هم ورزشکاران رشته هایی که به کسب مدال آنها در المپیک امید داریم.
واقعیت این است که سایه شوم دوپینگ سالهاست بر سر ورزش ما سنگینی می کند و متاسفانه هیچگاه نتوانستیم ریشه این معضل خسارت بار را بخشکانیم. همین دوپینگ های پیاپی وزنه برداری در طول مسابقات مختلف بود که باعث شد نتوانیم در المپیک بیش از ۲ سهمیه داشته باشیم و ضرباتی را که از این رهگذر در دیگر رشته های مدال آور از جمله کشتی خوردیم قابل فراموش کردن نیست. اینکه وزنه برداری و کشتی از جمله رشته های قدرتی محسوب می شوند به کنار، متاسفانه اکنون دامنه دوپینگ به رشته های رزمی نیز کشیده شده است. رشته هایی که در آن تکنیک و ظرافت کاربرد بیشتری دارد و چه بسا اصولا نیازی به دوپینگ و تقویت عضلات در آنها نباشد.
واقعیت این است که ما در ورزش پیش و بیش از آنکه به اصالت خود ورزش و روح پهلوانی در آن توجه داشته باشیم، متوجه مواهب و عواید حاصل از آن هستیم؛ در نتیجه، برسبیل توجیه هدف، به هر وسیله ممکن متوسل می شویم تا خود را به آن پایه برسانیم. در واقع، عمل و کردار ما، به ورزشکاران می آموزد که تنها بر اثر کسب مدال و قهرمانی می تواند آینده روشن، شرایط مالی مناسب و اشتهارکافی به دست آورد.
وقتی اجازه نمی دهیم نفرات دوم و سوم تیم های ملی و رشته های مختلف امکان عرض اندام و خودنمایی پیدا کنند در نتیجه همه تلاش می کنند نفر اول باشند زیرا به آنان یاددادیم، تنها در صورتی که به این جایگاه برسند، از امکانات، جایزه، درآمد و شغل مناسب برخوردار خواهند شد. در چنین فضای پر التهاب، مسلما کسی به فلسفه ورزش و الگوپردازی آن در جامعه فکر نخواهد کرد. فرهنگ سازی و تعاون اجتماعی از طریق ورزش به هیچ انگاشته می شود و همه در یک مسیر خاص که انتهای آن به پول و شهرت می رسد به صف می شوند.
اکنون در آستانه المپیک چاره ای نیست جز اینکه به فکر همین مسابقات و کسب نتیجه در توکیو باشیم چرا که یادگرفته ایم، سرنا را از سر گشادش بنوازیم. یعنی تنها مسیر اشاعه ورزش را در کسب مدال و رفتن به روی سکو خلاصه کرده ایم.
بدیهی است، پیمودن چنین مسیری کم هزینه نخواهد بود. کمترین نمونه اش همین دومورد دوپینگی است که فعلا اتفاق افتاده،صدالبته مشکلات و کاستی های فراوان دیگری میتوان برای آن برشمرد که در این مختصر نمی گنجد. کتمان نمی توان کرد، مسیری که در ورزش کشور ما جریان دارد پر از نقصان و خلل است. کارگزاران و مدیران این بخش نقشه راهی با حساب و کتابی برای این پدیده ترسیم نکرده اند. نقشه ای که طی آن کفه ترازوی روحیه ملی، همبستگی اجتماعی و احساس مسئولیت از جنبه های تجاری و شهرت سنگین تر باشد.
خاص کلام آنکه شوک دو مورد دوپینگ در آستانه المپیک نه تنها در داخل کشور موجبات بدبینی و حرمان علاقه مندان ورزش را فراهم می سازد بلکه در ابعاد بین المللی نیز نگاه سرد جهانیان را متوجه ما خواهد کرد. وقتی مسئولان ورزش در این ماههای پایانی بیش از حد مماشات می کنند و دست به عصا راه می روند، طبیعی است برخی از زیردستان و دست اندرکاران فدراسیون ها با علم به اینکه حنای آقایان دیگر رنگی ندارد، اهمیتی به فرامین و دستورات آنها نمی دهند و به اصطلاح هر کس ساز خود را می زند، وگرنه چه دلیلی دارد روسای فدراسیون های ضعیف و ناکارآمد که مدام در حال آزمون و خطا هستند همچنان به مدیریت خود ادامه دهند و به ریش همه بخندند؟ اداره فدراسیون ها به دلیل اهمیت و گستردگی امور و حساسیت هایی که دارد نوعی انجام وظیفه ملی تلقی می شد بنابراین هرکس در انجام این وظیفه میهنی ضعف و سستی نشان داد نباید بیش از ظرفیت به او فرصت داده شود. اینکه احدی در این آشفته بازار ورزش بدون توجه به رسالتی که بر دوش دارد،در عین کم لطفی به منافع ملی همچنان بر مسیر غلطی که در پیش گرفته اصرار ورزد و مسئولان ورزش نیز به واسطه در پیش بودن المپیک مماشات کنند سنگ روی سنگ بند نخواهد شد.
درست به همین دلیل از کابینه آینده رییس جمهور منتخب خصوصا وزیر آینده ورزش انتظار می رود به این شیوه فشل مدیریت پایان داده و نظم و ترتیب خاصی در ورزش کشور ایجاد کند.
به قلم: محمدرضا کاظمی