بازی در یک لیگ اروپایی، فرصتی نیست که گیر هر دختر ۱۸ سالهای در ورزش ایران بیاید و بسیار سخت است تا به عنوان یک جوان از کشوری که فوتبال زنان آن حرفهای و شناخته شده نیست در تیمهای مطرح اروپایی بازی کنید. اما مشخص است که حضور او در فوتبال اروپا نقطه عطفی است چراکه گلنوش تشنه رسیدن به موفقیتهای بالاست و برنامه ای هم برای توقف ندارد. از همین رو در سال جدید با این دختر سخت کوش فوتبال ایران گپی متفاوت زده ایم که در ادامه می خوانید.
*گلنوش از زندگی با کرونا شروع کنیم، سالی که گذشت برایت چطور بود؟
کرونا روی زندگی خیلی ها تاثیر منفی داشت برای من هم به زمانی خورد که لژیونر شده بودم. به تازگی با شرایط جدید و زندگی در ترکیه خودم را وفق داده بودم که متاسفانه کرونا آمد و لیگ ترکیه لغو شد و 5 ماه خانه نشین شدم.
*الان قدر چه چیزی را بیشتر می دانی؟
قدر فوتبال را بیشتر می دانم. وقتی بازی نبود و قرنطینه بودیم واقعا زندگی برای من سخت بود و الان قدر 90 دقیقه که در زمین می دوم را بیشتر میدانم.
*فکر می کنی با کرونا باید دوست بود یا به چشم دشمن به آن نگاه کرد؟
با کرونا نه دوست باید بود نه دشمن، به قول قدیمی ها دوری و دوستی را باید برای کرونا رعایت کرد. هم باید پروتکل های بهداشتی را در نظر گرفت و هم اینکه باید زندگی درست و سالم داشت.
*بازی در ترکیه چطور بود؟
من 2 سال در ترکیه بودم و روزهای خوب و سختی را تجربه کردم. نماینده زنان یک کشور بودن و دور بودن از خانواده و مادرم برایم سخت بود، فشار زیادی را تحمل کردم اما در کل تجربه بسیار خوبی برایم بود.
*تبعیض میان ورزشکاران زن و مرد را در ایران چطور می بینی؟
من در اکثر مواقع از این تبعیض ها دل و روحم به درد آورده و قلبم شکسته است. ما خواستار این هستیم که فاصله بین ما حداقل کمتر شود و این نه خواسته ما زنان ایران بلکه تمام فوتبالیست های دنیاست که تازه شرایط آنها خیلی بهتر از ما است، دیدید که بازیکنان آمریکا چقدر برای کم کردن این تبعیض ها تلاش کردند.
*الان رقم قراردادها در ایران چطور است؟
رقم قراردادها اصلا قابل قیاس نیست و امیدواریم کمی نزدیک به رقم های بقیه کشورها شود چون ما هم از زندگی و سلایق دخترانه مان می گذریم و فوتبال جزوی از زندگی ما شده و دوست داریم همانطور که ما با عشق، جان و دل مان فوتبال بازی می کنیم از آنطرف هم بتوانیم زندگی مان را هم از همین راه تامین کنیم. بهترین بازیکن فوتبال هم در ایران کمتر از 200 میلیون قرارداد می بندد.
*آیندهای که برای خودت ترسیم کردی کجاست؟
من آینده روشنی برای خودم می بینم. اینطوری نیستم که بگویم این هدف نهایی من است و اگر به آن رسیدم تمام است. همانطور که می دانید بازیکنانی مثل رونالدو و مسی هم وقتی به توپ طلا رسیدند کارشان تمام نشد و ادامه دادند، من هم سعی می کنم به صورت پله ای پیش بروم و گام هایم را محکم و استوار بردارم. با دعاهای مادرم توانستم تا الان موفق شوم البته هنوز به جایی نرسیدم تنها 19 سال دارم وخواسته هایم از زندگی زیاد است و اهداف بزرگی دارم. امیدوارم خدا دست من را بگیرد و هیچ وقت دلسرد نشوم .
*از آنجایی که بهت لقب نیمار فوتبال زنان ایران را دادند آیا الگویت هم نیمار است؟
بله اوایل دوستانم که به من لطف داشتند لقب نیمار را دادند و کم کم گسترش پیدا کرد و در رسانه ها هم به من نیمار فوتبال زنان گفتند.اما الگوی من نمی تواند نیمار باشد چون من طرفدار کسانی مثل رونالدو هستم و آنها را الگوی زندگی ام قرار داده ام. حتی بازیکنانی که شاید الان طراز اول نباشند مثل آنگولو کانته که سخت به این جایگاه رسیده اند و برای آن خیلی تلاش کرده اند برای من الگو هستند.
*رکورد روپایی زدنت چقدر است؟ اهل کری خوانی هستی؟
اصلا اهل روپایی زدن و فری استایل نیستم. شاید در بازی و گل کوچیک کری بخوانم اما در روپایی نه هیچ استعدادی ندارم.
*اوقات فراغت چه می کنی؟
حدود 3 سال است که اوقات فراغت نداشتم. 2 سال در ترکیه هر روز بازی و تمرین داشتم و بعد به تیم ملی رفتم و وقتی هم لیگ ترکیه تمام شد در لیگ ایران پا به توپ شدم. خیلی دوست دارم اگر اوقات فراغتی دارم در کنار خانواده ام بگذرانم.
*چه ژانر فیلم را بیشتر دوست داری؟
من بیشتر فیلم های انگیزشی و ورزشی می بینم ولی فیلم های کمدی را در کل خیلی دوست دارم.
*اگر قرار باشد فیلمت را بسازند دوست داری چه کسی نقش تو را بازی کند؟
امیدوارم بازیگر محبوب و شناخته شده ای باشد تا حداقل بخاطر او مردم این فیلم را ببینند چون ممکن است در هر ثانیه از این مستند مردم اشک بریزند. فیلم زندگی من بیشتر تلخ است چون خیلی سختی کشیدم و بدون پدر بزرگ شدم.
*آشپزی بلدی و آشپزی کردن را دوست داری؟
حدود 5-6 ماه به خاطر کرونا در ترکیه مسئولان باشگاه نمی توانستند برای من غذا از رستوران بفرستند و من خودم مجبور بودم غذا درست کنم. بیشتر از اینترنت نگاه می کردم یا از مادرم می پرسیدم. اما الان فکر می کنم آشپزی ام خوب شده و خودم لذت می برم. به آشپزی علاقه دارم. ما در روز 2 ساعت تمرین می کنیم و 22 ساعت دیگر را که شامل خواب و خوراک می شود را باید حرفه ای زندگی کنیم. یک ورزشکار برای رسیدن به جاهای بالا باید تغذیه سالم را رعایت کند و این یکی از اصول های مهم زندگی حرفه ای ام است.
* چه غذایی را بیشتر دوست داری؟
من هر غذایی که مادرم درست کند حتی تخم مرغ و املتش را هم دوست دارم و دستپخت هیچ کس برای من به دستپخت مادرم نمی شود.
*غیر از فوتبال رشته ای دیگری را دنبال نمی کنی؟
نه دنبال نمی کنم اما بعضی وقت ها احساس می کنم اگر یک ورزش انفرادی را دنبال می کردم خیلی خوب بود چون همه بردها و باخت ها و اشتباهاتم روی عملکرد خودم تاثیر می گذاشت.
*الان دوست داری کدام آرزوها برایت خاطره شوند؟
الان آرزوهای زیادی دارم و مطمئنم وقتی یک آرزویی در دل آدم ریشه می کند صددرصد خدا توانایی رسیدن به آن را به ما می دهد. به خدا توکل می کنم و تمام تلاشم را می کنم تا به آرزوهایم برسم.
*شاهین شهر را چقدر دوست داری؟
من به شاهین شهر وابسته هستم و فکر می کنم به غیر از آنجا نمی توانم در شهر دیگری زندگی کنم. من بخاطر وجود مادرم و خانه مان که در آنجاست بوی این شهر را می شناسم.
*تک فرزندی بودن چطور است؟
تک فرزندی هم خوب و هم بد است. خوب از آن جهت که تنها هستی و همه چیز مال خودت است و با کسی دعوا نداری اما اگر خواهر یا برادر خوب داشته باشی هم خوب است می توانی به آنها تکیه کنی.
*مادر برایت چه مفهوم و معنایی دارد؟
برای مادرم اگر تمام جمله های دنیا را هم جمع کنم نمی توانم چیزی بگویم. مادر تنها چیزی است که از وصف آن زبان من قاصر است.
*رفیق باز هستی؟
نه من بخاطر شرایط زندگی ام نتوانستم رفیق زیادی داشته باشم و از داشتن یک دوست صمیمی محروم ماندم.
*نظرت درباره حسادت چیست؟
از حسادت متنفرم و همیشه می گویم خدایا اگر چشم های من توانایی دیدن خوشحالی دیگران را ندارد چشم هایم را از من بگیر. از کسانی هم که به زندگی دیگران حسادت می کنند بدم می آید.
*دهه هشتادی بودن چطور است؟
دهه هشتاد دهه من است شاید برای خیلی ها دهه بی مزه ای به نظر بیاید ولی از نظر من یک دهه جذاب است.
*اهل کتاب خواندن هستی؟ چه کتابی را دوست داشتی و در خاطرت مانده؟
اهل کتاب خواندن هستم البته قبلا بیشتر بودم اما الان بخاطر فشار بازی ها و تمرینات کمتر شده است. کتاب شازده کوچولو را خیلی دوست داشتم و از آن لذت بردم.
*بیشتر چه زمان هایی موسیقی گوش میدهی و چه سبکی را بیشتر دوست داری؟
موسیقی خیلی تاثیر دارد و حتی به صورت علمی به ما می گویند قبل از مسابقات موسیقی گوش بدهیم. آدم در هر شرایط شادی و ناراحتی می تواند به موسیقی روی بیاورد. من بیشتر طرفدار سبک های سنتی و آرام هستم و خواننده هایی مثل استاد شجریان، رضا ملک زاده و رضا بهرام را بیشتر میپسندم.
*دوست داری گل بدی، گل بگیری یا گل بزنی؟
گل زدن خیلی شیرین است. گل دادن را هم دوست دارم، پس سعی می کنم این دو را با هم میکس کنم و چون کسی برایم عزیزتر از مادرم نیست سعی می کنم گل بزنم و آن را مثل یک گل تقدیم مادرم می کنم.
*آدم سرسخت و محکمی هستی؟
بله من آدم محکمی هستم، به هر حال ما در برهه ای از زمان قرار داریم که اگر پوست کلفتی نداشته باشیم نمی توانیم زیر مشکلات دوام بیاوریم و کمرمان خم می شود برای همین باید پوست کلفت بود.
*از چه چیزی بیشتر عصبانی می شوی و وقتی عصبانی می شوی چه کار میکنی؟
ممکن است هر چیزی بتواند من را عصبانی کند ولی شخصیتی دارم که وقتی عصبانی و ناراحت می شوم بیشتر در خودم می ریزم. عادت ندارم با کسی در میان بگذرام یعنی کسی نبوده و اگر هم بخواهم با مادرم در میان بگذارم او ناراحت می شود و اینطوری من بیشتر غصه می خورم و برای همین هم خشم و ناراحتی ام را در دلم نگه می دارم.
*بهترین و بدترین اتفاقی که در سال 99 برایت افتاد چه بود؟
اتفاق خوب و بد برایم فکر می کنم برگشتم به ایران بود. بد از آن جهت که من لژیونر بودم شرایط خوبی داشتم اما مجبور شدم که برگردم و خوب از آن جهت که به ایران برگشتم و در لیگ خودمان پا به توپ شدم.
*سال 1400 را چه رنگی می بینی یا در واقع دوست داری برایت چه رنگی شود؟
امیدوارم سال 1400 یک سال رنگارنگ باشد. نه رنگ های تیره و نه روشن همه این ها در کنار هم زندگی ما را می سازند و امیدوارم رنگ های روشن مخصوصا طیف سفید آن بیشتر باشد. دوست دارم هر چیزی که خیر و صلاح است در راستای این رنگ ها نصیب من شود.
*سال تحویل کجا بودی؟
سال تحویل پارسال خیلی سخت بود، در ترکیه تنها قرنطینه بودم و هیچ چیزی برای چیدن سفره هفت سین نداشتم و فقط تصویری با مادرم صحبت کردم. البته یک قرآن داشتم که همان برای کل زندگی من کافی بود. من سال ها زمان سال تحویل در کنار مادرم نبودم و خدارا شکر امسال توانستم سال تحویل پیش مادرم باشم.
*از چه زمانی به فوتبال بازی کردن علاقمند شدی؟
من از وقتی بچه بودم در بالکن خانه توپ بازی می کردم و همیشه پدر بزرگم می گفت چرا صدای توپ در می آوری؟ من در خاکی ها بازی می کردم و همیشه کف پا و زانوهایم زخمی بود.
*فوتبال کجای زندگی ات قرار دارد؟
فوتبال به جزء جدایی ناپذیر از زندگی من تبدیل شده است، در واقع این فوتبال است که به زندگی من معنا داده است.
*و در آخر سختی های زندگی برایت چه طعمی دارد؟
جنگیدن در راهی که به آن علاقه دارم و حتی سختی کشیدن ها و تمرین در سرما و گرما، مصدومیت ها، شادی ها و غم ها، عرق ریختن و نفس نفس زدن ها، این ها باعث شیرین شدن زندگی ام شده است. شاید الان سخت باشد اما وقتی می گذرد و بعد به عقب نگاه می کنی به خودت میگویی دمت گرم که این سختی ها را تحمل کردی. به نظرم این سختی ها به زندگی شیرینی می دهند و متضادهای جالبی هستند. این سختی هاست که برای رسیدن به هدف راه من را شیرین کرده است.
به قلم: سعیده فتحی