ورزش ایران شاید در هیچ دوره ای چنین خوار و خفیف نشده بود که از یک سو سیاست زدگی و بی خیالی برپیکر آن چنگ انداخته و از سوی دیگر دهها مشکل خودساخته، دست و پای آن را استوار بسته است.
اشک هایی که فروغ عباسی به خاطر خداحافظی اجباری و دل کندن از ورزش مورد علاقه اش از دیدگان فرو می ریزد، بغض فروخورده بسیاری از قهرمانان ریز و درشت دیگری است که در اقصی نقاط این سرزمین پهناور با سختی ها مبارزه کرده و دم برنیاوردند. قهرمانانی که آرزوهای بزرگ خود را زیر سنگینی بار مشکلات، دفن کردند و دم برنیاوردند. جای بسی شگفتی است که استعدادهای ناب و آینده سازان رشته های مختلف ورزشی برای کسب حداقلهای معاش و زندگی هر دری را می زنند اما پاسخی درخور نمی شنوند. شگفتا که پاسخی درخور به فریادهای یاری طلبی این استعدادها و نوابغ ورزش داده نمی شود اما برای رسیدن فلان همپالکی بر مسند قدرت بهمان فدراسیون از هیچ کوششی فروگذار نمی شود. راهروهای دستگاه ورزش پر شده از غیرمتخصصان بی هنری که نه مزه سختی های دوران قهرمانی، اردو و تمرینات را چشیده اند و نه اصولا درد ورزش را احساس می کنند. قهرمانان باید برای حداقل های حرفه ای به هر دری بزنند و در نهایت ناامید و مغموم بین ماندن توام با مشکلات یا دل کندن از علائق و آرزوها یکی را برگزینند . بیکاری و باز هم بیکاری، سرفصل مشکلات اغلب استعدادهای درخشان ورزش کشور است. این معضل امروز جوانان باعث شده بسیاری از آنان به اجبار دست از آرزوهای خود کشیده و گوشه عزلت و انزوا اختیار کنند.
دستگاه ورزش اگر نیمی از اهتمام و جدیتی را که صرف سازماندهی انتخابات با امید به حضور افراد مورد نظر در راس فدراسیون ها می کند برای سروسامان دادن مشکلات قهرمانان و استعدادهای ناب ورزش صرف می کرد امروز حال و روز قهرمانان رشته های مختلف چنین نبود.
اسکی، کشتی، بدنسازی، دوچرخه سواری، شطرنج و ورزشکاران اغلب فدراسیون های ورزشی از اینکه توجه لازم به آنان نمی شود و مورد حمایت قرار نمی گیرند راضی نیستند. دستگاه ورزش اما جای اینکه تدبیری در اینباره بندیشد و سازوکاری فراهم سازد تمام جدیدت خود را صرف حضور کارمندان متوسط و بعضا ضعیف خود در راس فدراسیون های ورزشی کرده، معلوم نیست چه حکمتی در این کار نهفته که آقایان در ماههای پایان دوره مسئولیت، همه امور را به کناری نهاده، وقت و انرژی خود را صرف سازماندهی انتخابات فدراسیون ها می کنند؟ انتخاباتی که از قضا و حسن انتخاب کسانی پیروز می شوند که تجربه و پیشینه درخشانی در عرصه مدیریت ورزش ندارند!
باعث ناامیدی است که نه مجلس همسوی گذشته توانست نظارت کافی برعملکرد وزارت ورزش داشته باشد و نه برخلاف انتظار، مجلس یازدهم در این راه سیاست اصولی و درستی را پیش گرفته است. شاید این استدلال تا حدودی درست باشد که به فاصله چند ماه مانده تا پایان دولت ضرورتی برای ورود به مباحث ریز ودرشت ورزش وجود ندارد.گویا این حقیقت در نظر گرفته نمی شود که همین چند ماه می تواند به اندازه سال ها ما را از اهداف واقعی ورزش دور کند. المپیک در پیش است و از قضا در این فاصله باقی مانده تا آغاز این رویداد عظیم باید نظارت بر ورزش دوچندان شود نه اینکه آن را به حال خود رها کنیم و نظاره گر باشیم.
به یاد داشته باشید گریه های امروز فروغ عباسی و فروغ های بسیاری که به سبب ناملایمات و کاستی ها خیلی زود در آسمان ورزش غروب می کنند تنها اندوه یک ملی پوش اسکی نیست بلکه غم های انباشته شده جامعه ورزشی است که از سیاست های جاری این عرصه دلی پرخون دارند و دیدگانی اشکبار دارند. امروزه نظر هرکدام از بزرگان، نامداران ومدال آوران را که در باره اوضاع ورزش می پرسیم، سری به علامت تاسف تکان داده و بر عمر تلف کرده خویش و حال و روز ورزشکاران حسرت می خورند. زبان حال بزرگان ورزش، ترجمان حال فروغ عباسی و بسیاری چون اوست که ورزش را برای کسب افتخار و تقویت روحیه ملی انتخاب کردند اما در نهایت به جایی رسیدند که ای بسا، راهی که برگزیدند آنان را به سرمنزل مقصود نمی رساند.
به قلم: محمدرضا کاظمی