این قافله عمر عجب می گذرد. روزگار به پیر و جوان رحم نمی کند. براستی که چنین است آیین این گنده پیر- ستاند ز فرزند، پستان شیر- پیک اجل شیرمرد دیگری ازبیشه زار جوانمردان را ربود. محمدرضا نوایی از نسل شجاعان کشتی بود. مردی که سال هایی بس طولانی برای این ورزش زحمت کشید. از کوچه پس کوچه های جنوب شهر خود را به سالن تمرین می رسانید تا فن و بند کشتی را نزد اساتید وقت بیاموزد. عشق و علاقه فراوان و استعداد بی نظیر نوایی چنان بود که خیلی زود مدارج ترقی را طی کرد و با وجود نامداران بسیاری که در وزن ۶۲ کیلوگرم حضور داشتند موفق شد دوبنده تیم ملی را برتن کند. در مسابقات جهانی سال ۱۹۷۳ تهران به مدال برنز رسید و سال بعد که ایران میزبان بازی های آسیایی بود یکبار دیگر همان مدال را تکرار کرد.
نوایی بعدها به عنوان مربی و سرمربی آموخته و اندوخته های خود را به نسل های پس از خود انتقال داد.او سرمربی تیم ملی کشتی ازاد کشورمان در المپیک ۱۹۸۸ بود و بعد ها یعنی از سال ۱۹۹۰ الی ۹۴ هم کمک مربی تیم ملی بود. وی مدتی نیز تجربیات خود را در خارج از کشور و به عنوان سرمربی تیم ملی کشور اندونزی به کشتی گیران کشور یاد شده منقل کرد. صدای مخملی و احاطه وی به زیر و بم کشتی باعث شد تا سال های طولانی به عنوان مفسر و گزارشگر کشتی شرح دلاوری های قهرمانان را بیان کند. نوایی از دوستان نزدیک و همکار و همراه استاد منصور برزگر و محسن فره وشی بود و این سه بزرگ نه تنها در دوران قهرمان و حضور در تیم ملی بلکه پس از آن و در مقام مربی نیز با یکدیگر انس و الفت همیشگی داشتند.
گویی سال ۹۹ برای جامعه کشتی چندان خوش یمن نیست. از جمع بزرگان ابتدا استاد ابوالملوکی رخت از جهان فرو بست و اکنون بزرگی چون محمدرضا نوایی چهره در نقاب خاک کشید. اگر ابوالملوکی قریب به یک قرن از خدا عمر گرفت، نوایی اما هنوز می توانست سال ها کنار ورزش و کشتی باشد. نامهربانی ها و کم لطفی های بسیاری دید و طی چند سال اخیر تقریبا هیچ کجای کشتی نبود. حال آنکه هنوز می توانست تجربیات خود را به نسل جوان انتقال دهد و همچنان در خدمت کشتی و جامعه بزرگ ورزش باشد.
منهای فوتبال درگذشت این پیشکسوت را به خانواده محترم آن مرحوم تسلیت عرض کرده و از درگاه خداوند متعال برای آن فقید سعید طلب مغفرت و برای بازماندگان صبر و شکیبایی آرزو دارد.
محمدرضا کاظمی