آکگول اگرچه هنوز در عنفوان جوانی قرار دارد و تا همین چند ماه پیش نیز طی بازی های المپیک پاریس با کسب آخرین مدال، دنیای پر رمز و راز قهرمانی را بدرود گفت اما رفتار و گفتاری که پس از کسب آرای اعضای مجمع فدراسیون از خود نشان داد ثابت کرد این جایگاه شایسته قهرمانانی چون اوست. سخنان کوتاه توام با فروتنی، مسئولیت پذیری و احترام این عنواندار جهان و المپیک حاوی این پیام بود که برای ریاست و تحت تملک قرار دادن فدراسیون نیامده بلکه آمده تا علاوه بر ارتقا جایگاه کشتی کشورش، اتحاد و همدلی را نیز معنا کند. رفتار توام با فروتنی این قهرمان می تواند کلاس درسی باشد برای کسانی که وظیفه مندی و خدمتگزاری را با ریاست و رفتار توام با نخوت اشتباه گرفته اند.
ذکر این مقدمه صرفا جهت بزرگداشت قهرمان یادشده و یا تکرار خبر برگزیده شدن وی به ریاست فدراسیون کشتی ترکیه نیست بلکه مراد از یادآوری این خبر، بیان امر مهم دیگری است که ظاهرا در ورزش ما مورد غفلت واقع شده است. این نکته ظریف همانا تعداد قابل توجه اعضای مجمع انتخابات فدراسیون کشتی کشور ترکیه است. مجمعی که شمارگان آنها به عدد ۲۸۸ نفر ختم می شود. بله، دویست و هشتاد و هشت نفر!
مقایسه و تعمق در باب این تعداد پرشمار با میزان نفرات اعضای مجامع فدراسیون های ورزشی ما، می تواند از بسیاری مجهولات وابهامات را باز رمزگشایی کند. به عنوان مثال و در مقایسه با مورد مشابه، فاصله تعداد اعضای مجمع فدراسیون های دو کشور ایران و ترکیه، ۲۴۵ نفر است. به سخن دیگر، تعداد اعضای مجمع فدراسیون کشتی کشور ترکیه ۲۴۵ نفر بیشتر از تعداد اعضای مجمع فدراسیون کشتی ایران است! به خاطر داشته باشیم این مقایسه تنها منحصر به کشتی نیست بلکه در فوتبال و رشته های دیگر نیز همین تفاوت حکفرماست. گرانیگاه اصلی انتخابات فدراسیون های ورزشی ما نیز در همین نقطه خلاصه می شود. جایی که می توان از آن به عنوان چشم اسفندیار ورزش و انتخابات فدراسیون ها یاد کرد. همین نقطه آسیب پذیر زاینده مشکلات، اعتراضات، شکایات، قهر و آشتی ها و مشکلات پس از انتخابات است. انتخاباتی که با اساسنامه و آیین نامه ناقص برگزار می شود. اساس این کاستی ها نیز به خاطر مجمعی است که نفرات آن را تعدادی معدود و غالبا فرمانبر تشکیل می دهند.
اگر داد نامزدها از مهندسی انتخابات بلند است، اگر نحوه چیدمان مجمع توسط سرپرستان یا روسای فدراسیون های مستقر مورد اعتراض واقع می شود به سبب قلت تعداد اعضای مجمع است. اعضایی که براحتی بتوان استقلال رای را از آنان سلب کرد. در این میان معدودی نیز رای خود را قیمت گذاری می کنند. وقتی بیشترین نفرات همین تعداد محدود را روسای هیات های استانی تشکیل می دهند که در سلسله مراتب اداری و موقعیت شغلی ناگزیرند از مقام مافوق حرف شنوی داشته باشند. چه بسا این مقام مافوق سرپرست یا رییس فدراسیون مستقر است که در سایه غفلت مسئولین بالادستی مهندسی چند لایه انتخابات را در دستور کار قرار می دهد.
بنا براین تحت تاثیر قرار دادن مجمعی که تعداد اعضای آن کمی بیش از ۳۰ نفر است چندان دشوار نخواهد بود اما اگر قرار باشد قریب به سیصد نفر از گروههایی که به نوعی در مقدرات رشته ورزشی مورد نظر دخیل اند در مجمع حضور داشته باشند در آن صورت امکان اینکه بتوان انتخابات را به سهولت مهندسی کرد بسیار دشوار خواهد بود.
معلوم نیست کارشناسانی که پیش نویس اساسنامه یا آیین نامه انتخابات فدراسیون ها را تنظیم کردند با کدامین مصلحت چنین متنی را نهایی کردند. متنی که این فرصت را در اختیار برگزارکنندگان انتخابات قرار می دهد تا به سهولت هر نتیجه ای را که می خواهند به دست آورند. چگونه می توان تعیین سرنوشت یک رشته ورزشی را که دهها میلیون طرفدار دارد به عهده چند ده نفر گذاشت؟ اگر در این فضای خاکستری، آرای افراد به مزایده گذاشته نشد باید تردید کرد. تازه همین چند ده نفر نیز طی چهار سال تنها یکبار نقش خود را ایفا و فردی را به عنوان رییس فدراسیون بر می گزینند تا آن یک نفر بجای همه تصمیم بگیرد. برخی از روسای فدراسیون های ما تصور می کنند با رای ۳۰- ۴۰ نفر تحت عنوان عضو مجمع می توانند سند ششدانگ فدراسیون را به نام خودشان بزنند تا با بودجه، امکانات و رانت فدراسیون هرکار خواستند انجام دهند. برخی از روسای فدراسیون ها که خود را به اساسنامه مستقل مسلح کرده اند جهت پیشبرد اهداف و برنامه های خود به سهولت از اعضای معدود مجمعی که در اختیار دارند مجوز می گیرند.
یقین داشته باشید اگر تعداد اعضای مجمع دویست یا سیصد نفر بود هرگز نمی توانستند چنین یکه تازی و خودمختاری پیشه کنند.
حاصل کلام اینکه مسئولین ورزش برای برون رفت از حواشی و پیامدهای انتخابات و تصحیح اشتباهات گذشته باید اقدام به اصلاح اساسنامه فدراسیون ها و تنظیم دوباره آیین نامه انتخابات کنند. اصلاحاتی که طی آن اولا تمام ذی نفعان و تلاشگران رشته های ورزشی امکان حضور در مجمع را پیدا کنند و ثانیا برای اعضای مجمع وظایف نظارتی تعیین شود تا روسای فدراسیون ها نتوانند تمام امکانات فدراسیون را در راستای اهداف مورد نظر هزینه کنند.