دعوت به مراسم گردن زنی کتاب پر توهم و عجیب ناباکوف است که اگر حوصله و اعصاب داشتید آن را بخوانید تا بهتر بدانید چه میگویم. آنجا جهانی را میبینید که بیشباهت به وضعیت ورزش ما نیست. جهانی که هیچ منطقی بر آن حاکم نیست و گاه جلاد در شکل زندانی ظاهر میشود.
حتماً شما هم صحبت های آن مربی را شنیدید که چه گفت و چگونه سخن بر زبان آورد. این یک حادثه و اتفاق نبود بلکه ماحصل روندی است که فوتبال ما طی میکند. این از وضع زمین و میزبانی ما، آن از وضع قرارداد ویلموتس که در جیب رئیس فدراسیون است و آنهم از پروندههای فساد و ... این هم از صحبت مربی ما.
این داستانها چنان برای ما عادی شده است که یا با خنده یا اظهار تأسفی سخیف از کنار آن رد میشویم. به سالهای دور بازمیگردیم آن هنگام که در امجدیه چند تماشاگر دشنام دادند و بعد از بازی علی جباری و همایون بهزادی زارزار گریستند که میدان پاک ورزش را چه شده است. بعد به این دوران بازمیگردیم که مربی چه میگوید. یعنی همانکه باید گریه کند خود میگریاند.
اشتباه کردیم و راه بهغلط بردیم. وقتی از تمام ویژگیهای خوب و زیباییهای ورزش فقط به این نکته اکتفا کردیم که ورزش میدان تخلیه هیجان است و مدیرانی آوردیم که بهتر، اسباب تخلیه هیجان و سرگرم کردن جوانمان به بحثهای بیهوده شدند، وضعیت ما چنین شد. وقتی مسئولان ما ورزش را در حکم سرویس بهداشتی روح دیدند و گفتند بگذارید هیجانات روحی آنجا تخلیه شود اوضاع بهتر از این نمیشود. چقدر زشت است که به یک ساختمان زیبا بروید که پر است از آثار معماری و ... فقط توجه خود را معطوف به سرویس بهداشتی آنجا کنید. همانقدر هم بد است که ورزش را فقط میدان تخلیه هیجانات ببینید.
بیایید نگاهها را عوض کنیم و چشمها را به روی زیباییهای ورزش بگشاییم تا شاید دیگر وزیر ما مهمترین کارش نشود تبدیل یک فدراسیون که قبلاً رئیس آن بوده به سه فدراسیون و نخواهد که کمیته بینالمللی المپیک را «چیز» کند تا شاید ادبیات رئیس فدراسیون ما سخیف نشود، تا شاید ریا کم شود. قراردادهای آبروبر بجای رسیدگی به جیب رئیس فدراسیون نرود. مربی ما الفاظ زشت استفاده نکند و پولهای میلیاردی را به کسانی ندهیم که دست چپاول به اعتبار ما زدهاند.
اگر کسی به داد نرسد و نهادهای نظارتی و مسئولان ما آستین همت بالا نزنند روزگار ما بدتر میشود. آن روز است که نقطه اشتراک هرکدام از ما میشود بیآبرویی و هویتی باقی نمیماند تا به آن افتخار کنیم. اگر به حال خود دل نمیسوزانید به فکر فرزندان و نسل آینده باشید که قرار است در چگونه میدانی از ورزش زیست کنند.
آن ستارالعیوب را میخوانم که خود آبروی همه ما را حفظ کنند که اگر پرده برافتد نه تو مانی و نه من.
غلامحسین شعبانی