در سایه چنین فضای خاکستری پیش بینی اینکه مسئولین برخی فدراسیون ها گام دیگری جلو گذاشته و با مهره چینی های هدفمند درصدد تحکیم بیش از پیش موقعیت خود باشند دور از ذهن نبود. در همین راستا کار به جایی رسیده که عده ای پا را از حد رفیق بازی فراتر نهاده و در اقدامی غیر متعارف و کم سابقه مسیر حضور اقوام و نزدیکان را در فدراسیون ها فراهم کرده اند. یک جا رییس فدراسیون حکم نایب رییسی همسر خود را صادر می کند و جای دیگر طی اقدامی مشابه این مسند به خواهر رییس تقدیم می شود. در فدراسیون دیگر حکم آنالیزور برای همسر صادر می شود و البته صدور احکام برای رفقای گرمابه و گلستان هم که حکایت دیرینه دارد.
جالب اینکه در برخی مواقع این گزینش خویشاوندی در حضور مسئولین ورزش صورت گرفته و آنها نیز نظاره گر ماجرا بوده اند! شاید گفته شود صدور احکام برای خویشاوندان منع قانونی ندارد. در آن صورت باید گفت تکلیف عرف و پیامدهایی منفی که چنین انتصاباتی در اذهان عمومی ایجاد می کند چه می شود؟ به نظر می رسد عده ای عرصه ورزش و فدراسیون ها را با محفل خانوادگی اشتباه گرفته و جای اینکه اهتمام و جدیت خود را صرف پیشرفت رشته تحت مدیریت و خانواده آن ورزش کنند به بقای خود می اندیشند.
با شیوه موجود رفته رفته قبح قضیه ریخته خواهد شد و چه بسا در آینده نزدیک انتصاب خویشاوندان در فدراسیون های ورزشی به امر معمول تبدیل شود. تداوم فضای کنونی ضربه دیگری بر پیکر نیمه جان انتخابات فدراسیون های ورزشی خواهد زد. اگر قرار باشد عنان اختیار فدراسیون های ورزشی شامل بودجه،امکانات و ارتباطات به دست گروه خویشاوندان سپرده شود در آن صورت نه مجمع موضوعیت خواهد داشت و نه مسیر بر اساس اساسنامه نیم بند کنونی طی خواهد شد.
از سوی دیگر تنظیم برخی اساسنامه های خود خواسته و تایید آن در فدراسیون جهانی مربوطه دست مسئولین ورزش را چنان بسته که از ترس تعلیق فدراسیون یا کلیت ورزش چاره ای جز تسلیم برابر خواسته زیاده خواهان ندارند. در موضوع دیپلماسی بین المللی ورزش نیز اوضاع چنان شده که برخی فدراسیون های خودمختار با تهدید به انعکاس دخالت دولت در امور فدراسیون، دست اندرکاران ورزش را خلع سلاح کرده اند. تغییرات پیاپی در راس دستگاه ورزش، فقدان چهره های مقتدر در مدیریت های ستادی و اجرایی و موانعی که پیشاپیش به آنها اشاره شد باعث شده تا روسای برخی فدراسیون ها علی رغم ضعف مدیریت، حاشیه سازی و ناکامی در میادین بین المللی همچنان در حاشیه امنیت به کار خود ادامه دهند.
با این اوضاع، امکان اینکه در آینده داوطلبان ریاست فدراسیون بتوانند سکان هدایت را از چنگ روسای مستقر در آورند تقریبا امر محالی خواهد بود خصوصا اینکه روسای مستقر طی دوران مسئولیت فرصت کافی برای یک دست کردن هیات های استانی دارند. قرائن حاکی از آن است که آنان حتی حضور یک رییس هیات مستقل را بر نمی تابند و درصورتی مقاوت مدیران کل استانی موضوع را به حکمیت می کشانند و متاسفانه مسئولین وزارت ورزش هم معمولا از خواسته رییس فدراسیون تمکین می کنند. با روند موجود، انتخابات فدراسیون ها بیشتر شکل انتصاب به خود گرفته با این تفاوت که در گذشته انتصابات توسط مسئولین ورزش رقم می خورد اما امروزه این روسای فدراسیون ها هستند که با فراهم کردن زمینه بقای خود را رقم می زنند.
به قلم محمدرضا کاظمی