روزگاری بود که ما در مقابل هر آنچه که اتفاق میافتاد احساس مسئولیت میکردیم و نگاهی اجتماعی به مسائل داشتیم. چنین نبود که فقط در فکر دیگهایی باشیم که برای ما میجوشد. اما سوگمندانه باید اعتراف کرد قریب به اتفاق، دیگر از این روحیه برخوردار نیستیم و هرکدام فقط دنباله کار خویش را میگیریم.
اندک تأملی در اوضاعواحوال جامعه ما بهخوبی بیانگر روحیه بیتفاوتی ما است. نگاهی کنید به اختلاسهایی که میشود، به وضعیت مرگومیر جادهها، به وضعیت دارو و درمان و ... و در همان حال نگاه کنید به واکنشها ما که به ساختن چند جوک خلاصه میشود. ورزش ما نیز چنین وضعیتی دارد. هرکدام از مسئولان و ورزشکاران و متصدیان ورزش فقط سنگ خود را به سینه میزنند و نسبت به بقیه حوادث ورزش بیتفاوت هستند. این بیتفاوتی تا مرحلهای میرسد که حتی وقتی کاروان ورزشی ما به مسابقات آسیایی یا المپیک هم اعزام میشوند هیچ نشانی از همبستگی و یک خانواده بودن را نمیتوان از آن سراغ گرفت.
بهانه این نوشته اتفاقی است که برای یک هوادار تیم ملوان افتاد. مدتی صبر کردم تا ببینم واکنش جامعه ورزش چگونه است. هیچ. انگارنهانگار که به تعبیر نیما ما ساحلنشینان شاد توجه کنیم که اینجا یک نفر دارد میدهد جان. در این میان فقط وزیر ورزش و جوانان گزارشی از این ماجرا خواستند.
اسباب تأسف بسیار است که یک نفر مسئول هم طلبکارانه میگوید وظیفهای در خصوص دادن آمبولانس و پزشک و ... نداشته است؟
و عجیب آنکه این فرد که محکوم هم می شود ناگهان در کنار وزیری دیده می شود که گزارش می خواست. بی تفاوتی را می بینید؟ کار به جایی می کشد که خانواده آن مرحوم هم به فریاد می آیند که این نوعی بی تفاوتی نسبت به ما است.
میبینید وقتی همه طلبکاریم کار به کجا میکشد؟ گویی آمبولانسها فقط مأموریت دارند برخی نورچشمیها را از استادیوم خارج کنند.
داستایفسکی میگوید ما همه گناهکاریم و یا همه بیگناهیم. باور کنید در مقابل آنچه میگذرد ازجمله درگذشت آن هوادار اگر کوتاهی شده است همه ما مسئولیم. یکی با کمکاری، یکی با سکوت یکی هم با بیتفاوتی و مقصر را بهپای میز محاکمه نکشاندن.
اهل اندیشه میگویند فاقد شی نمیتواند معطی شیء باشد یعنی شیء یا کسی که چیزی را ندارد نمیتواند آن را به دیگری اعطا کند. حالا وقتی همه ما نسبت به آنچه که میگذرد بیتفاوت هستیم نمیتوانیم از مسئولان خود بخواهیم مسئولیتپذیر باشند؛ چراکه آنها بهمرور پی خواهند برد که حافظه تاریخی ما کند است.
خاطرم هست در جلسهای بودم که پارهای از اهل نظر و مسئولان جمع بودن و پرسش بر سر این بود که چه کنیم که جامعه امیدوار باشد. آنجا گفتم مسئولانی بگذارید که خود امیدوار باشند وگرنه کسی که خود امیدوار نیست چگونه میتواند دیگران را امیدوار کند.
میبینم که مسئولان ما بیشتر از هرکسی از مشکلات میگویند ترویج ناامیدی میکنند. توگویی مردم هستند باید مشکلات را حل کنند. چند سال است که ورزشگاههای ما وضعیت مناسبی ندارند آیا این معلول بیتفاوتی مسئولان نیست؟ کافی است اندکی به اطراف خود نگاه کنید، بدون شک بی تفاوتی های بسیار دیگری خواهید یافت.
غلامحسین شعبانی