این رویداد مهم ذره ای مسئولین ورزش را به صرافت نینداخت تا دلایل سکون و درجا زدن طولانی مدت رشته های مختلف را ولو به ظاهر مورد بررسی قرار دهند. گویا مدال های لحظه آخری تکواندو و کشتی خیال شان را راحت کرد تا نه تنها پی گیر دلایل ناکامی و ضعف عملکرد فدراسیون های بی مدال نباشند بلکه به شیوه مقتضی مطالبه و پرسشگری افکار عمومی در خصوص عملکرد فدراسیون های یادشده را بر طاق نسیان سپردند. به سخن دیگر، هیچکدام از دست اندرکاران پیشین و حال ورزش به خود زحمت نداده و نمی دهند تا بیندیشند اگر روزی امکان حضور کشتی و تکواندو در المپیک میسر نشد چه پاسخی در برابر افکار عمومی خواهند داشت؟ بگذریم از اینکه چنانچه در همین المپیک پاریس هم کشتی گیران روسیه فرصت حضور پیدا کرده بودند قطعا تعداد مدال های ما در این رشته بسیار کمتر از آن می شد که دریافت کردیم از سوی دیگر، تکواندو هم در پاریس فراتر از انتظار ظاهر شد تا مسئولین ورزش بطور موقت هم که شده در باد مدال های دو رشته یاد شده نفس راحت بکشند.
براستی تا چه زمانی می توانیم به مدال های دو- سه رشته دل خوش کنیم؟ رشته هایی که بنا به دلایلی از دیرباز مدال می گیرند اما تضمینی وجود ندارد این رشته ها خصوصا کشتی و وزنه برداری همیشه در المپیک باقی بمانند با این وجود همین معدود رشته های مدال آور ورزش حکم نفت و گاز را پیدا کرده اند تا مسئولین با تکیه بر درآمد مدالی آنها، کاستی های کلیت ورزش را پوشش دهند.
امروزه اکثریت فدراسیون های ورزشی ما پشتگرم به بودجه های دولتی بی آنکه بیمناک از پرسش و بازخواست و حتی پاسخگویی به مراجع بالادستی باشند راه خود را می روند. آنها جای اینکه چشم انداز و دورنمای روشنی از رشته تحت مدیریت خود ترسیم کرده باشند اهتمام و جدیت خود را معطوف به تحکیم پایه های ریاست می کنند. البته که خاصیت پشتگرمی به بودجه های باد آورده و بدون زحمت دولتی حکم می کند تا روسای فدراسیون ها به جای برنامه ریزی، هدفگذاری،احساس مسئولیت و پاسخگویی، مشغول یک دست سازی اعضای مجمع، یارگیری های درون و برون سازمانی و جذب مقامات دولتی مقتدر در ترکیب هیات رییسه باشند. آنها در گذر زمان راههای بقا و تداوم مدیریت خود را بخوبی یافته اند. در تایید این نکته همین بس که گفته شود پاره ای مواقع حتی گزارش تخلفات و ضعف مدیریت مراجع نظارتی نیز نتوانسته خللی در تداوم مدیریت برخی روسای فدراسیون ها و حتی مدیران کل ورزش استان ها ایجاد کند.
ورزش ما دیر زمانی است که ردای دولتی در بر کرده و با وجود دریافت بودجه های متنوع از مراکز مختلف کمتر رییس فدراسیونی به خود زحمت می دهد تا در اندیشه جذب اسپانسر باشد. عادت کرده ایم سرنا را از سر گشادش بنوازیم. جای اینکه تفکر دولتی ها مبتنی بر گسترش ورزش همگانی، سلامت جسمی جامعه ، توسعه اماکن وزیرساخت ها ، گسترش فضا های ورزشی، ارزان کردن تربیت بدنی، مشارکت دادن بخش خصوصی در امر ورزش و هزار و یک ترفند دیگر باشد ارقام ریالی هنگفت را به فدراسیون اختصاص می دهند بی آنکه بتوانند بر نحوه و چگونگی هزینه کرد نظارت کنند. روسای متعدد سازمان تربیت بدنی، کمیته ملی المپیک و وزرای ورزش در طول زمان با وعده، وعیدهای بسیار آمده و رفته اند اما ورزش قهرمانی ما بیشترین بودجه را از دولت گرفته و کمترین پاسخگویی را داشته است.
دستگاه ورزش به جای اینکه بتواند از اهرم های نظارتی و کارشناسی در راستای پاسخگو کردن روسای فدراسیون های ناتوان و بی برنامه بهره مند شود در یک انفعال آشکار به حضور تشریفاتی در مجامع انتخاباتی و عمومی قناعت می کند! اساسنامه ای که امکان هر گونه نظارت را از مرجع بالادستی گرفته و در آن رییس فدراسیون هم برگزار کننده انتخابات و هم رییس مجمع است، مجمعی که دست چین شده، هیات هایی که به خواست و نظر روسای فدراسیون ها برگزیده می شوند، منتقدینی که با فشار رییس فدراسیون، تریبونی در اختیار آنها گذاشته نشود، باید هم جایگاه فدراسیون های ورزشی تا حد حیاط خلوت عده ای تقلیل پیدا کند. به عبارت دیگر، روسای فدراسیون هایی که وظیفه دارند از خود ابتکار عمل نشان دهند، اسپانسر جذب کنند، در مسیرترمیم زیرساخت ها گام بردارند، پشتوانه سازی کنند، تبدیل به ماشین هزینه منابع دولتی شده اند و به نشانه اقتدار با مقامات ریز و درشت دولتی عکس یادگاری می گیرند حال آنکه انتظار می رفت دولت و خصوصا حکمرانان ورزش با اتخاذ شیوه های مناسب، برنامه ریزی اصولی، نظارت مستمر و...، نقش قانونی خود را به نیکی ایفا کنند.
محمدرضا کاظمی