البته که شارژ مادی می تواند در ارتقا روحیه ورزشکاران تاثیرگذار باشد اما با همین یک فاکتور نمی توان پیروزی در آوردگاه بزرگی چون المپیک را تضمین کرد. ذکر این نکته ضروری است که گفته شود نوشتار حاضر به معنای بی تاثیر بودن شارژ مالی در موفقیت قهرمانان و مدال آوران نیست بلکه این نقد متوجه نگاه تک بعدی مسئولین نسبت به قهرمانانی است که احتمالا در آینده به الگوهای جامعه تبدیل خواهند شد.
الگوهایی که از هم اکنون به آنان یاد می دهیم محبوبیت و کسب افتخار برای وطن را با معیار مادی بسنجند! این نگاه بدون توجه به روح پهلوانی و تقویت آموزه های فرهنگی در سرزمینی که واژگانی چون عیاران، پهلوانان و فتیان بار معنایی مثبت دارند قدری دور از ذهن می نماید. نگاهی به تاریخ ورزش این سرزمین و عملکرد و سیره نسل شجاعان و دلاوران از پوریای ولی گرفته تا جهان پهلوان تختی گویای آن است که پهلوانان و یلان این آب و خاک نه برای دریافت جاه و مقام بلکه برای اعتلای نام وطن و خشنودی و سرافرازی ملت پای در میان می گذاشتند.
به سخن دیگر ، در قاموس پهلوانی، پول و مادیات اهمیت ثانویه داشته و رهروان این مکتب افتخار ملی را با ترازوی مادی نمی سنجیدند. انتظار می رفت پس از پیروزی انقلاب نه تنها روند مورد اشاره تقویت شود بلکه ورزشکاران به واسطه آموزه های دینی و گرایش بیش از پیش به اخلاق مداری، مسائل مالی را در اولویت قرار ندهند اما ناکامی در ارائه مبانی فرهنگی و تضعیف روحیه ملی در گذر زمان، فضایی ایجاد کرد که نگاه قریب به اتفاق ورزشکاران به وعده های چرب و شیرین و جوایز متنوع معطوف و اساس مفاهیمی چون قهرمان ملی بودن، الگوی جامعه شدن و تاریخ سازی به حاشیه رانده شد.
در همین راستا،مسئولین ورزش نیز خواسته یا ناخواسته گام در مسیری نهاد ند که در آن، راه موفقیت با تزریق پول و دوپینگ مادی می گذشت. کتمان نمی توان کرد که سالهاست مسابقه پنهان و آشکاری برای ثروت اندوزی و مطالبه مادی بیشتر در میان عده ای از چهره های شاخص ورزش در جریان است و آنان بر خلاف اسلاف خود که با کمترین امکانات و بدون چشمداشت مادی وارد میادین بزرگ می شدند، موفقیت بدون دوپینگ مادی را غیر ممکن می شمارند .
شاهد مثال این فضا و شرایط را می توان با مطالعه شرح زندگی و پیروزی های چشمگیر قهرمانان گذشته و اظهارات وقت و بی وقت ورزشکاران عصر حاضر دریافت. تاکید می شود مراد از این گفتار بی توجهی به معیشت و زندگی قهرمانان نیست بلکه سخن بر سر شیوه رسیدگی به آنان و تغییر نگاهی است که قهرمانان ملی نسبت به مقام قهرمانی و موقعیت اجتماعی پیدا کرده اند. به خاطر داشته باشیم میدان المپیک از چنان اعتبار و جایگاهی برخوردار است که بتوان با کسب مدال و حتی حضور در آن زندگی و آینده خویش را تغییر داد.
همین یک افتخار برای المپین ها کافیست که به نمایندگی از سوی هشتاد و پنج میلیون در بزرگترین رویداد ورزشی شرکت می کنند، نگاه یک ملت به آنان دوخته شده و اقدام و عمل آنها می تواند الگوی جوانان قرار گیرد. به نظر می رسد در طول چند دهه گذشته نتوانسته ایم این احساس و غرور ملی را نزد ورزشکاران برانگیزیم. اگر کرده بودیم امروز تمام تخممرغ ها را در سبد دوپینگ مادی قرار نمی دادیم.
در هر حال امیدواریم این دوپینگ در پاریس جواب بدهد اما اگر جواب نداد کوتاهی به نام کسانی نوشته خواهد شد که طی این همه سال نتوانستند روحیه ملی و احساس غرور قهرمانان یک سرزمین کهن با پیشینه درخشان را جایگزین مادیات کنند.
به قلم : محمدرضا کاظمی